شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#شاعر#امام رضا

عاشقانه‌ای خواندنی از زندگی یک شاعر که مورد عنایت امام رضا (ع) قرار گرفت


عاشقانه‌ای خواندنی از زندگی یک شاعر که مورد عنایت امام رضا (ع) قرار گرفت

قصه عشق دعبل به همسرش زلفا دستمایه‌ای برای نویسنده نام آشنای کشور شده تا از کرامت و مهربانی امام رضا (ع) سخن بگوید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «دعبل و زلفا» اثر حجت الاسلام مظفر سالاری است که در سال ١٣٩6 به همت انتشارات به نشر به چاپ رسیده و با استقبال خوب مخاطبان امسال به چاپ چهلم رسیده است.

این کتاب به زندگی دعبل خزاعی از شجاع‌ترین شاعران شیعه در زمان حیات امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام اشاره دارد و قصه عشق دعبل به همسرش زلفا را روایت می‌کند اما رمان «دعبل و زلفا» خود را محدود به عشق میان آن دو نمی‌کند بلکه در کنار آن سعی می‌کند شرایط اجتماعی سیاسی آن دوره را بازسازی کند. این کتاب امکان آشنایی با دوستان و دشمنان اهل بیت در دوره خلفای عباسی در قرن دوم و سوم هجری را نیز فراهم می‌کند و اطلاعات خوبی درباره هر کدام می‌دهد.

در بخشی از این کتاب آمده است: "دعبل رفت تا کنار زلفا بنشیند. زلفا برایش جا باز کرد. دعبل که نشست هر دو سرهایشان را به هم تکیه دادند و دیگر حرفی نزدند. طبیب (ابن سیار) در باغ قدم می‌زد. یکی زمزمه‌ای داشت و گریه می‌کرد. دعبل آنجا بود. چشمانش قرمز بود. ابن سیار را که دید با دستار اشک خود را پاک کرد و گفت: کار از شیدایی گذشت و به شوریدگی رسید. دلم آتش است طبیب! چه مرهمی برای دل ریش ریش داری؟ طبیبم  (زلفا) بیمار است. چشمانی که آسمانم بود و ستاره و ماه را در آن می‌دیدم ابری است. نمی‌شود نسیم خنکی از خراسان بوزد تا ابرها کنار روند و باز شاعر بتواند عکس خود را در دو جام جهان نما ببیند؟

ابن سیار گفت: من در قرآن خوانده‌ام که یوسف به برادرانش گفت: پیراهنم را برای پدرم ببرید تا آن را روی چشمانش بگذارد و بینایی‌اش را دوباره به‌دست آورد. من که باورش برایم سخت است. زیباست، اما واقعیت ندارد... دعبل مانند برق زده‌ها از جا پرید و گریان ابن سیار را در آغوش کشید و گفت: چرا خودم نفهمیدم؟! شب، آستین سپید امام را روی چشمان زلفا گذاشت و گفت: سعی کن امشب را راحت بخوابی... گرگ و میش صبح بود که دعبل سراسیمه و شمع در دست اهل خانه را بیدار کرد و وارد اتاق نورانی زلفا شدند. زلفا به آرامی پوشیه سفید رنگش را بالا زد و چشمانش را گشود. آه از نهاد همه برخاست...ابن سیار دستار از سر کشید و زانو زد. زیباترین چشمانی که در عمرش دیده بود در کمال سلامت و تلالو به او نگاه می‌کرد. هیچ نشانی از جراحت و بیماری در آن‌ها نبود...."

گفتنی است پیش از این، از همین نویسنده رمان پرفروش «رویای نیمه شب» که مورد تقدیر مقام معظم رهبری قرار گرفته و به چاپ شصت و هفتم رسیده است نیز به رشته تحریر درآورده است.

انتهای پیام/