شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#دولت#جدید

سرنوشت کلنل محمدتقی خان پسیان؛ شورش و ناکامی

تفاوت پسیان با دیگر همنسلانش این بود که به قدرت جدید در مرکز دل بست. او با سیدضیاءالدین طباطبایی، رییس‌الوزرای دولت کودتا، همراه شد. بیانیه سیدضیاء نسل پسیان را نمایندگی می‌کرد. آنجا که از سلطه «چندصد نفر اشراف و اعیان» مانند «زالو» بر امور کشور سخن گفته بود.
پ

رضا مختاری اصفهانی؛ سرنوشت کلنل محمدتقی خان پسیان پایانی تراژیک برای نسل برآمده از مشروطه بود؛ نسلی که مشروطه را محمل و مجالی برای بیرون آمدن از زیر سایه نیرو‌های نظام قدیم می‌دید. از همین رو به مقابله با برچیدن مجلس اول توسط محمدعلی شاه برخاست. این نسل حتی سلاح برگرفت تا چرخ روزگار به عقب بازنگردد.

فتح تهران، اما نه کامیابی آنان که به کام بعضی از نیرو‌های نظام قدیم با همراهی بخشی از مشروطه خواهان بود. تسلط همین نیرو‌ها موجب شد که مشروطه‌خواهان در مقابل هم صف‌آرایی کنند. ترور سیدعبدالله بهبهانی و دور کردن سیدحسن تقی‌زاده از ایران نتیجه این رویارویی بود. در غیاب رهبران موثر مشروطه، کارگزاران نظام قدیم به صحنه آمدند.

تعطیلی مجلس دوم با اولتیماتوم روسیه و بریتانیا و همراهی این کارگزاران به ویژه ابوالقاسم ناصرالملک، نایب‌السلطنه احمدشاه، زخمی بر جان و ذهن نسل برآمده از مشروطه بود. ناصرالملک همان کسی بود که در گرماگرم مشروطه‌خواهی ایرانیان، در نامه‌ای به سیدمحمد طباطبایی مشروطه را برای ایران زود دانسته بود و در حکم لقمه‌ای گلوگیر برای طفلی صغیر. حال این نسل به چشم خویشتن قفل زدن بر در نماد مشروطه را به دست چنین فردی می‌دید.

از همین رو شیخ محمد خیابانی، یکی از برجستگان این نسل، جان را بهایی برای مقابله با این تصمیم دانست. نه تنها مجلس تعطیل شد که روسیه و بریتانیا نیز بر مقدرات کشور مسلط شدند. استقلال و آزادی یک‌جا بر باد رفت. جنگ جهانی اول، اما فرصتی برای این نسل پدید آورد تا به مقابله با این دو کشور و همراهان داخلی‌شان برود.

محمدتقی خان پسیان یکی از اینان بود. او با دولت ملی که از آزادی‌خواهان ایرانی تشکیل شده بود، همکاری کرد. دولت ملی هرچند ناکام ماند و همراهانش مدتی تن به آوارگی دادند، اما این ناکامی‌ها این نسل را از تلاش بازنداشت.

کوچک جنگلی و خیابانی در مقابل حکومت مرکزی که نمادی از انحراف از مشروطه می‌دانستند، سر پیچیدند. پسیان، اما در مقام عضوی از ژاندارمری به عنوان نهادی دولتی راه آنان را نرفت. هرچند او و ابوالقاسم لاهوتی، دیگر عضو ژاندارمری، بعد‌ها همین مسیر را پیمودند. گویی شورش و ناکامی سرنوشت محتوم این نسل بود.

تفاوت پسیان با دیگر همنسلانش این بود که به قدرت جدید در مرکز دل بست. او با سیدضیاءالدین طباطبایی، رییس‌الوزرای دولت کودتا، همراه شد. بیانیه سیدضیاء نسل پسیان را نمایندگی می‌کرد. آنجا که از سلطه «چندصد نفر اشراف و اعیان» مانند «زالو» بر امور کشور سخن گفته بود.

به اعتقاد او، این وضعیت موجب شده بود «حتی وطن‌پرست‌ترین عناصر، معتقدترین اشخاص به زنده بودن روح ملک و ملت، امید خود را از دست داده، کشور ایران را در میان خاک و خاکستر سرنگون می‌دیدند...» پسیان در همراهی با سید کودتاچی، احمد قوام‌السلطنه، والی خراسان را بازداشت و روانه تهران کرد. رییس‌الوزرایی سیدضیاء، اما بیش از نود روز نپایید.

زندانی سابق سید و پسیان، یعنی قوام جانشین سیدضیاء شد. این وضعیت به طغیان کلنل انجامید. گویا او در عزل هم‌طبقه‌اش دچار سرخوردگی شده بود. کابینه سیاه سید برای کسانی، چون پسیان و عارف قزوینی نقطه امید بود. اگرچه بعضی از اقدامات اصلاحی سیدضیاء پیش از این توسط حسن وثوق‌الدوله آغاز شده بود، اما او با پشت کردن به طبقه اشراف و دیوانسالاران قدیم امیدی در دل نسل برآمده از مشروطه ایجاد کرد.

پسیان حاضر به تن دادن به جانشین سید نشد که گویی بازگشت به عقب بود. در این راه نیز جان فدا کرد. نکته آنکه قوام در مقابله با پسیان علاوه بر رجال کهنه‌کار، از مساعدت رجل تازه‌کار عرصه سیاست ایران، رضاخان سردارسپه، برخوردار شد.

رضاخان که با سیدضیاء به صحنه سیاست ایران پا نهاده بود، به او وفادار نماند. او به همکاری با رجال قدیم رو آورد تا گام به گام به قدرت فائقه نزدیک شود. آرمان‌گرایی پسیان در مقابل عملگرایی رضاخان ناکام ماند. با ناکامی خیابانی، پسیان و جنگلی، دیگر هم‌نسلان آنان برای تحقق آمال‌شان به رضاخان پناه بردند پناه‌آوردنی که بی‌هزینه نبود.

منبع: روزنامه اعتماد