شهرخبر

لبّ پیام علامه حکیمی "قیام به قسط" بود / عدالت‌گرایی او موجب فخر حوزه‌های علمیه است


لبّ پیام علامه حکیمی "قیام به قسط" بود / عدالت‌گرایی او موجب فخر حوزه‌های علمیه است

علامه حکیمی تا سال ۵۷ همیشه می‌گوید "قیام" و از آن به بعد هم می‌گوید "قسط" که مجموع این دو می‌شود "قیام به قسط" و این لبّ سخنان وی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم نکوداشت چهلمین روز درگذشت علامه محمدرضا حکیمی، نویسنده و اندیشمند فقید دینی، شب گذشته (8 مهرماه 1400) با حضور و سخنرانی تنی چند از استادان و علاقه‌مندان وی برگزار شد.
 
محمد اسفندیاری، پژوهشگر و از شاگردان مرحوم حکیمی، از جمله سخنرانان این مراسم بود که به بحث درباره مفهوم "عدالت" در اندیشه و آثار مرحوم علامه پرداخت.

وی در این رابطه تصریح کرد: آیزایا برلین، موّرخ و اندیشنامه‌نگار برجسته، کتابی دارد تحت عنوان "متفکران روس" که در این اثر، صرف‌نظر از زندگی طبیعی و حیات شناسنامه‌ای  متفکران، به شرح و توضیح اندیشه‌های آنان پرداخته است. او در فصلی از این کتاب که "خارپشت و روباه" نام دارد، شعری از یک شاعر یونان باستان را نقل کرده که می‌گوید روباه خیلی چیزها می‌داند اما خارپشت تنها یک چیز بسیار بزرگ را می‌داند. شاید مقصود این باشد که خارپشتی که تنها یک چیز بزرگ را می‌داند سرانجام بر روباهی که همه چیز را می‌داند غالب می‌شود که این همان چیزی است که ما از آن تحت عنوان "ذوفنون" و "ذی‌فن" نام می‌بریم. آیزایا برلین در ادامه از ارسطو به عنوان متفکری چند هدفی نام می‌برد و در مقابل افلاطون، پاسکال، نیچه و تنی چند از نویسندگان دیگر را تک هدفی می‌نامند.

 در روزگار ما که اتفاقاً با مناسبت‌های همین ایام هم ارتباط دارد مرحوم علامه حکیمی را می‌توان متفکری خارپشت‌گون و تک هدفه نامید و در مقابل مرحوم علامه حسن‌زاده متفکری چند هدفه و ذوفنون بود.

وی با تقسیم‌بندی آثار استاد حکیمی به دو دوره پیش و پس از انقلاب، عنوان کرد: به طور کلی آثار مرحوم علامه محمدرضا حکیمی تا سال 1357 یک ریتم و آهنگی دارد و از سال 57 به بعد ریتم و آهنگ دیگری پیدا می‌کند. حکیمی در آثار دوره اولش مثل "سرود جهش‌ها"، "ادبیات و تعهد در اسلام"، "فریاد روزها" و... می‌خواهد با بسیج مردم، آن‌ها را به اعتراض و "قیام" دعوت کند  که این حتی در عنوان کتاب‌هایش هم مشخص است و نمود دارد اما از سال 57 به بعد، با پیروزی انقلاب اسلامی، حرکت و جنبش و رفتار و آهنگ کتاب‌های او به کلی با گذشته فرق می‌کند و از آن به بعد دیگر از قسط و عدالت سخن می‌گوید.

حکیمی تا سال 57 همیشه می‌گوید "قیام" و از آن به بعد می‌گوید "عدالت" که مجموعه این دو پیام در کنار هم می‌شود "قیام به قسط" و این لبّ سخنان مرحوم حکیمی است که کم چیزی هم نیست.

وی ادامه داد: مرحوم حکیمی معتقد بود بزرگ‌ترین ظلمی که در جهان وجود دارد، ظلم اقتصادی است. در این که ریشه مفاسد عالم چیست میان اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد اما همه متفق‌اند که یکی از بزرگ‌ترین مصادیق ظلم، ظلم اقتصادی است.

در میان متفکران اخیر ایران که جنبش‌های چپ هم در ایران فعال بوده و اندیشه‌های سوسیالیستی و کمونیستی نیز رواج داشته، هیچ نویسنده‌ای به اندازه مرحوم حکیمی بر روی عدالت و مبارزه با فقر تکیه و تأکید ندارد و این را بدون تردید و از سر شناخت می‌گویم که از مشروطه به این طرف هیچ نویسنده‌ای به اندازه‌ی حکیمی در این زمینه‌ها حساس نبوده و این بسیار جالب است که فردی به نام عالمِ دین و از متن حوزه‌های علمیه برخاسته و فریادگر عدالت شده است. یعنی چنین فردی خاستگاهی چپ و سوسیالیستی ندارد.

اسفندیاری همچنین خاطرنشان کرد: من از خود علامه شنیدم که می‌گفت زمانی که قصد داشتم از جلد 3 تا 6 مجموعه "الحیات" را بنویسم، که مربوط به مباحث اقتصادی می‌شود، کلیه کتاب‌های اقتصادی را از از خانه جمع کردیم تا تحت تاثیر آنها قرار نگیریم. حتی کتاب "اقتصادنا"ی شهید صدر را هم جمع کردیم. این یعنی او برای نگارش این سه مجلد همه پیش‌فرض‌های خودش را کنار گذاشته بود و بعد از آنکه این مجلدات به پایان رسید مجددا سراغ آثار استاد مطهری، شهید بهشتی و شهید صدر رفتند تا ببینند آن‌ها در این باره چه سخنانی گفته‌اند.

این از افتخارات دین و حوزه‌های علمیه است که حکیمی پرچمدار مبارزه با فقر و تلاش برای اقامه قسط شده است من نمی‌دانم که چرا قدمای ما این دیدگاه فقرستیزانه را نداشته‌اند و حتی کسانی مثل امام احمد غزالی و فیض کاشانی معتقد بودند و این را هم به صراحت در آثارشان آورده‌اند که برای مردم بهتر است که در فقر باشند تا در غنا. علامه مجلسی هم در "بحارالانوار" چنین دیدگاهی دارد اما این طرز تلقی زمانی که به مرحوم حکیمی می‌رسد با یک پارادایم شیفت به کلی عوض می‌شود.

حکیمی رابطه انسان با مال را به 5 شکل دسته‌بندی می‌کند: مسکنت، فقر، غنای وافر، غنای تکاثری و غنای کفافی. او غنای کفافی را مدل مطلوب اسلامی معرفی می‌کند و بر روی 4 مورد دیگر خط بطلان می‌کشد. غنای کفافی هم مفهومش این است که هر فرد به قدر نیاز و کفاف خودش و خانواده‌اش از مواهب اقتصادی بهره‌مند باشد که بتواند به راحتی و در رفاه گذران امور کند.

 

 


وی با بیان اینکه ریشه عدالت‌گرایی حکیمی به انسان‌گرایی او برمی‌گردد، توضیح داد: او به شدت فردی انسان‌گرا و معتقد به کرامت انسان، قطع نظر از هر عقیده‌ای، بود و صراحتاً می‌گفت که همه باید مشمول عدالت باشند و هیچ کس نباید در فقر به سر برد.

او در جلد 7 مجموعه "الحیات" فصلی تحت عنوان "خدا_ انسان" گشوده و در آنجا آیات و روایاتی که در مورد خدا و انسان آمده را جمع‌آوری کرده و نتیجه می‌گیرد که در مسائل اجتماعی و آیاتی که جنبه اجتماعی دارد، می‌توانید کلمۀ "الله" را بردارید و کلمۀ "ناس" را به جایش بگذارید و شواهد متعددی هم بر این معنا ذکر می‌کند. می‌خواهم بگویم آن عدالت‌گرایی حکیمی به انسان‌گرایی او برمی‌گردد.

مولف کتاب "راه خورشیدی: اندیشه‌نامه و راه‌نامه استاد محمدرضا حکیمی" همچنین گفت: کتاب "سرود جهش‌ها" که اولین کتاب حکیمی هم هست با تقدیم به "انسان‌ها و انسانیت" شروع می‌شود و با واژه "عدالت اجتماعی" خاتمه می‌یابد. او معتقد بود هرکس عدالت‌خواه باشد باید آزادی‌خواه هم باشد چون آزادی یکی از مصادیق عدالت است.

در مورد آزادی بعضی‌ها که در پی یافتن آن در مجموعه فرهنگ اسلامی ما می‌گردند، می‌گویند چیزی پیدا نمی‌کنیم چون آنها کلید واژه آزادی را نمی‌شناسند و دنبال واژگانی چون حرّ و حرّیت می‌گردند که اصلاً این دو واژه به مفهوم امروزی در فرهنگ گذشته کاربرد نداشته و باید معادل آزادی را در فرهنگ گذشته خودمان تحت عنوان "مشورت" جستجو کنیم که نقطه مقابل آن هم استبداد است.

حکیمی هرگز از آزادی غافل نبود و دست کم یک مقاله‌ی مستقل در این باره نگاشت و در دو سه جای دیگر هم درباره آن بحث کرد. خداوند مرحوم علامه حسن زاده آملی و علامه حکیمی را، به رغم اختلاف مشربی که با هم داشتند، رحمت کند و هر دو را از عنایات خاصه خود بهره‌مند سازد.



حوزه علمیه ,

حجت الاسلام محمدعلی مهدوی راد، دانشیار دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران، دیگر سخنران این مراسم بود که در سخنانی تحت عنوان "در سایه‌سار ثقلین" به دین‌شناسی و مکتب‌شناسی علوی مرحوم علامه حکیمی پرداخت.

وی با استفاده از تعبیر یکی از نویسندگان عرب که می‌گوید برای ورود به شخصیت هر متفکری یک کلید لازم است که با آن می‌شود به ساحت‌های وجودی آن فرد وارد شد، تصریح کرد: کلید ورود به ساحت‌های شخصیتی علامه حکیمی "عدالت" است و این عدالت با الگویی ذیل سایه سار ثقلین و با اتکا و ابتنا بر معارف اسلامی معنا و مفهوم پیدا می‌کند.

وی با بیان اینکه مطالعه مقدمه راهگشای علامه حکیمی در چاپ ترجمه فارسی "الحیات" برای تصحیح ذهنیت علما و فضلا درباره این اثر بسیار مهم است تاکید کرد: متاسفانه هنوز هم برخی فکر می‌کنند الحیات صرفاً کتابی در تجمیع احادیث و روایات است در حالی که این طور نیست و حتی "میزان الحکمه" با همه جلالت قدر و ارجمندی که دارد به پای الحیات نمی‌رسد.

 الحیات یک ساختار اندیشگی برای انسانی است که می‌خواهد در سایه‌سار فرهنگ قرآن زندگی کند و لذا از شناخت شروع می‌شود. کلّ پیام حکیمی و دل‌مشغولی عمده او یک مجموعه نظام‌مند و ارگانیک یا به تعبیر خودش اندامواره از معارف برای زندگی است و من از خودم خجالت می‌کشم که بگویم ما استادان معارف و قرآن کمتر برای اینکه "آدم" شویم به این آثار مراجعه می‌کنیم و بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش مقاله در این عرصه‌ها هستیم اما دغدغه اصلی مرحوم حکیمی از روزی که وارد عرصه قلم شد تا همین اواخر عمر، ارائه‌ی تعریفی جامع از حیات طیبه بود. علامه حکیمی حیات طیبۀ انسان را زندگی در سایه معارف و آموزه‌های ثقلین می دانست و دوری از این آموزه‌ها را عامل خسران حیات تلقی می‌کرد.

انتهای پیام/