چگونه بزرگترین تشکیلات تروریستی جهان فروپاشید؟
به گزارش اقتصادنیوز نلی لاهود، عضو ارشد برنامه امنیت بینالمللی در موسسه آمریکای نوین در مقالهای تحقیقی و مفصل برای مجله فارن افرز با عنوان «موفقیت فاجعه بار بنلادن: القاعده جهان را تغییر داد، اما نه آنطور که میخواست»، نتایج بررسیهای تیم پژوهشی خود درباره دستنوشتههای اسامه بن لادن -رهبر بزرگترین گروه تروریستی جهان، مرد پشت حمله ۱۱ سپتامبر که در می۲۰۱۱ با حمله کماندوهای نیروی دریایی ایالات متحده کشته شد- را ارائه کرده است.
لاهود در این مقاله مهم، پرده از حقایق و نکاتی برداشته که برای نخستینبار عمومی شدهاند. اقتصادنیوز این مقاله را در چهر بخش تقدیم مخاطبان میکند. در ادمه بخش سوم مطلب را بخوانید:
همه چیز از هم میپاشد
همانطور که بنلادن در نامه ای به ظواهری و توفیق در دسامبر 2004 بیان کرد، وی فرض کرده بود که کسانی که با او بیعت کردند ، حملاتی را علیه ایالات متحده انجام خواهند داد که القاعده پیشگام آن بوده است. وی امیدوار بود موفقیت آنها "روحیه مسلمانان را بالا ببرد ، که به نوبه خود بیشتر درگیر جهاد شده و از آنها حمایت خواهند کنند."
بنلادن بار دیگر محاسبه اشتباه کرده بود. تصمیم به اعطای القاعده به گروههایی که تحت کنترل آنها نبودند به زودی نتیجه عکس داد. زرقاوی نتوانست گروه های جهادی عراق را زیر پرچم خود متحد کند، و قویترین گروه جهادی این کشور ، انصار السنه (معروف به انصارالاسلام) از ادغام با وی خودداری کرد. بنلادن و پیروانش دیری نپاییدند که نامه هایی دریافت کردند که نزاع و مشاجره بین همکاران جدید آنها را شرح می داد. زرقاوی در یکی از این موارد شکایت کرد: "انصار السنه درباره من دروغپراکنی میکنند. آنها می گویند من شبیه [انتار] الظابیری شده ام، می توانید تصور کنید؟!" (الظابیری، رهبر یک گروه فوق افراطی الجزایری که در سال 2002 کشته شده بود و بسیاری از جهادی ها حتی با معیارهای خودشان، آنها را بیش از حد متعصب میدانستند.)
با این حال ، حملات بی رویه گروه او برای القاعده بیشتر از ناله بیهوده زرقاوی نگرانکننده بود، چراکه منجر به تلفات گسترده عراقیها، به ویژه در بین شیعیان شده بود. بنلادن می خواست که القاعده با کشتن و زخمی کردن آمریکاییها، و نه با مجروحان عراقی، خبرساز شود؛ حتی اگر آن عراقیها شیعه میبودند که جهادی های سنی آنها را بدعت گذار میخوانند. بنلادن نتیجه گرفت که نسل جدید جهادی ها راه خود را گم کرده اند.
رهبران القاعده از مخفیگاههای خود در پاکستان و مناطق قبیلهای، برای متحد کردن گروه های شبه نظامی در عراق که اکنون در مرکز جهاد جهانی بودند، تلاش کردند. اما اختلافات بین آنها حتی بیشتر شد. ظواهری سعی کرد میان زرقاوی و انصارالسنه میانجیگری کند، اما تلاشهای وی بی نتیجه ماند. انصارالسنه برای القاعده روشن کرد که وحدت با زرقاوی منوط به "اصلاح شیوه های القاعده در بینالنهرین" است. عطیه عبدالرحمان که در آن زمان بر روابط خارجی القاعده نظارت میکرد، از رهبری زرقاوی بیش از پیش نگران شد و به بنلادن نوشت که "ما نمی توانیم برادر را برای اقدام تنها بر اساس قضاوت خودش رها کنیم." در نامه ای که دسامبر 2005 توسط اطلاعات آمریکا رهگیری شد، عطیه از زرقاوی خواست "تعداد حملات را کاهش دهد، حتی حملات روزانه جاری را به نصف و حتی کمتر برساند" ، و اشاره کرد که "مهمترین چیز تداوم جهاد است و یک جنگ طولانی مدت به نفع ما است."
پس از کشته شدن زرقاوی در حمله هوایی ایالاتمتحده در سال 2006 ، اوضاع از بد، بدتر شد. جانشینان وی بدون مشورت با بنلادن ، ظواهری و دیگر شخصیتهای ارشد القاعده، خود را دولت اسلامی عراق (ISI) اعلام کردند. در سال 2007 رهبران ISI بطور کلی به نامههای القاعده پاسخ ندادند، سکوتی که تا حدی نشان دهنده این بود که جهادیهای عراق در حال از دست دادن موقعیت خود در برابر آنچه بیداری سنیها نامیده میشد، بودند؛ جنبشی که به عنوان نتیجه پیوند نیروهای آمریکایی با شیوخ قبایل سنی، به منظور مقابله با تروریستها، انگاشته میشد.
در حواشی
مبارزات با مدیریت القاعده به سختی محدود به عراق بود. در سال ۲۰۰۹ گروهی از جهادی ها در یمن خود را القاعده در شبهجزیره عربستان (AQAP) نامیدند بدون اینکه به گروه مادر اعلام کنند و یا حتی با بنلادن علناً بیعت کرده باشند. در سال ۲۰۰۹ یا حوالی آن، یکی از رهبران AQAP به نام قاسم الریمی در نامهای به رهبری القاعده اعتراف کرد که او و دیگر اعضای ارشد گروه از بی تجربگی و "نقص در مدیریت و رهبری" رنج میبرند. او اعتراف کرد که خود قادر به "قضاوت در مورد زمان، چگونگی و محل درست حمله کردن" نیست. اما بی تجربگی نتوانست ناصر الوُحَیشی، رهبر ارشد AQAP را از اعلام یک دولت اسلامی در یمن در سال ۲۰۱۰ باز دارد. برای اقناع رهبران ارشد القاعده ، ظرافت زیادی لازم بود.
بنلادن از طرف خود نگران بود که AQAP آیا اساساً خود را یک گروه جهادی میداند یا خیر، و چه بسا وابستگی به القاعده نداشته باشد. او به طور واضح در پیش نویس نامهای به وحیشی پرسید "آیا واقعاً برای جهاد برنامهریزی کرده و آماده شدهاید؟ یا حضور شما در نتیجه چند حمله دولتی است که برادران به آنها پاسخ دادهاند و در اثنای این نبرد واکنشی، به نظرتان رسید که باید ادامه دهید؟" نامههای وحیشی به بنلادن نشان میدهد که وی از دستورالعملهایی که رهبران به او داده بودند عصبانی بود. وحیشی علیرغم عقبنشینی از اعلام دولت اسلامی، دستورالعمل رهبران ارشد القاعده مبنی بر خودداری از حملات فرقهای علیه شیعیان حوثی در یمن و جلوگیری از درگیری های نظامی با دولت یمن را نقض کرد.
از نظر بنلادن ، کمترین مشکل، گروه جدید القاعده در آفریقای شمالی، القاعده در مغرب اسلامی (AQIM) بود. برخلاف دیگر شرکای وابسته، این گروه نمیخواست اعلام دولت کند و در عوض بر گروگانگیری غربیها برای باجگیری و یا آزادی زندانیان جهادی که توسط دولتهای غربی نگهداری میشدند، تمرکز کرد. بنلادن پتانسیل این تاکتیک را برای نفوذ بر عموم مردم غرب میدانست و به نظر میرسید که از رویکرد عملگرایانه رهبر AQIM، ابومصعب عبدالودود، استقبال میکند. با این حال، از آنجا که بنلادن نمیتوانست به موقع با AQIM ارتباط برقرار کند (از آنجا که ارتباطات وی به برنامه پیک بستگی داشت)، مداخلات وی اغلب دیر انجام میشد و حتی گاهی اوقات نتیجه مطلوب نشان نمیداد. حداقل در یک مورد ، مذاکرات بر سر آزادی گروگانهای غربی که می توانست به نفع AQIM باشد به دلیل مداخله بنلادن به هم خورد.
تا سال ۲۰۰۹ اکثر رهبران ارشد القاعده از وابستگان ناهنجار خود خسته شده بودند. در آن سال بنلادن به سختی خوشحال شد که مختار ابوالزبیر، رهبر گروه جهادی سومالی الشباب، به دنبال ادغام عمومی با القاعده بود. زبیر نیز می خواست دولت اسلامی اعلام کند. عطیه در نامهای به زبیر با ظرافت توضیح داد که بهتر است "بیعت خود را با شیخ اسامه مخفی نگه دارید". بنلادن به نوبه خود از ادغام عمومی خودداری کرد و پیشنهاد کرد که زبیر به جای دولت، یک امارت کوچکتر ایجاد کند و این کار را بی سر و صدا انجام دهد. او نوشت: "تمایل ما این است که امارت شما باید به واقعیتی بپیوندد که مردم بدون نیاز به اعلام، به آن وابسته شده باشند." زبیر خواستههای آنها را برآورده کرد، اما پاسخ او نشان میدهد که او ناراحت است و به درستی اشاره کرد که او و گروهش "قبلاً هم از سوی دشمنان و هم از دوستان ما به عنوان بخشی از القاعده در نظر گرفته شده بودند." چند سال بعد، ظواهری که پس از مرگ بنلادن جانشین وی شد، سرانجام الشباب را به عضویت القاعده درآورد. بنلادن در آخرین سال زندگی خود ابراز تاسف کرد که "برادران" او "مسئول" جهاد جهانی شده اند. وی اظهار تاسف کرد که برخی از حملات آنها منجر به "تلفات غیر ضروری غیرنظامی" شد. بدتر از آن، "عموم مسلمانان با چنین حملاتی دفع شدند". او نتیجه گرفت که نسل جدید جهادی راه خود را گم کرده اند.
بهار عربی و زمستان القاعده
در زمستان ۲۰۱۱-۲۰۱۰ شورشهایی که به بهار عربی معروف شد، در ابتدا بنلادن را امیدوار کرد. او از موفقیت کسانی که او "انقلابیون" مینامید که حکومتهای خودکامه را در تونس، مصر و لیبی سرنگون کردند، استقبال کرد. اما به زودی او دچار مشکل شد. وی در گفتگو با خانواده خود نگران این بود که "انقلابها زودهنگام به دنیا آمده باشند" و ابراز تاسف کرد که القاعده و دیگر گروههای جهادی بیشتر در حاشیه هستند. او با گفتن اینکه "ما نمی توانیم کاری انجام دهیم مگر تشدید دعاهایمان" [از پشتیبانی بهار عربی]کناره گیری کرد. با این حال بنلادن مصمم بود "از این انقلاب ها محافظت کند" و قصد داشت از طریق اظهارات عمومی خود به معترضان مشورت دهد. تنها و تنها واکنش او به بهار عربی - تا قبل از آنکه ضبط اولیه آن را انجام دهد- حداقل 16 پیشنویس داشت. و دخترانش سمیه و مریم که عمدتاً نویسنده اکثر پیامهای عمومی بنلادن بودند که در طول این سالها ارسال شده بود، بسیاری از کارهای سنگین را در تولید متن انجام دادند. در اواخر آوریل 2011 آنها قصد داشتند یک دور دیگر ویرایش را قبل از ضبط نهایی انجام دهند، اما زمان آنها تمام شد: نیروی دریایی ایالاتمتحده به محوطه ابوتآباد حمله کردند. این دولت ایالاتمتحده بود که در پایان روز بیانیهای را منتشر کرد؛ این حمله به طرز ماهرانهای برنامهریزی و اجرا شد. باراک اوباما در اعلام مرگ بنلادن گفت: «عدالت برقرار شده است».
با حذف مرد پشت حمله ۱۱سپتامبر و اعتراضات عمدتا مسالمت آمیز و سکولار علیه مستبدان خاورمیانه، برای لحظه ای به نظر می رسید که جنبش جهادی مسیرش به انتها رسیده است. اما آن لحظه زودگذر بود.