شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#امام سجاد

اشعار شهادت امام سجاد (ع)| یک روز داغ دید و یک عمر روضه‌خوان شد


اشعار شهادت امام سجاد (ع)| یک روز داغ دید و یک عمر روضه‌خوان شد

در سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام سروده‌هایی از شاعران آیینی کشورمان تقدیم می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بنابر نقل‌های مشهور 25 محرم مصادف با سالروز شهادت امام سجاد علیه السلام چهارمین امام شیعیان و فرزند امام حسین علیه السلام است.

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (38- 95 ق)، به مدت 34 سال امامت شیعیان را برعهده داشت. ایشان در واقعه کربلا حضور داشتند؛ ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکردند. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین (ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت علیهما السلام شد.

به مناسبت شهادت امام سجاد علیه السلام، چند شعر آیینی از شاعران کشورمان تقدیم می‌شود.

مرضیه عاطفی

آتش گرفت خیمه می‌سوخت پا به پایش
خورشید شعله‌ور شد در آسمان برایش

زنجیر می‌زدند و بزم عزا گرفتند
‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش

دستان عمه زینب (س) را بسته دید و بی‌شک
هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش

در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار
در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش

یک روز داغ دید و یک عمر روضه‌خوان شد
با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش

می‌رفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا
از دست پیرمردی افتاد تا عصایش

یادِ غروبِ گودال سر می‌گذاشت بر خاک
آرام گریه می‌کرد با ذکرِ سجده‌هایش

یادِ محاسنی که خون می‌چکید از آن
یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش

لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه
لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش

تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمی‌رفت
یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!

مجید تال

مرد میدان، مرد میدان است بی‌شمشیر هم
وارث شیر خدا شیر است در زنجیر هم

کار دشواریست بین سلسله حیدر شدن
یا علی گویان چهل جا فاتح خیبر شدن

خطبه‌ی پرشور خواندن با کلام آتشین
خطبه از جنس رجزهای امیرالمومنین

پیشوای غم، بزرگ روضه‌خوانان، پیر اشک
کاخ را با خاک یکسان کرد با شمشیر اشک

بال و پر بسته، پریدن را به عالم یاد داد
دودمان شام را با آه خود بر باد داد

حسین کردی

چهل سال است دارد اشک ممتد
غمی که از نگاهش شعله می‌زد
شروع گریه‌اش حتمی ست وقتی
که چشمش بر حصیری کهنه افتد

الهی خسته‌ی غربت نباشد  
بزرگ دهر بی‌عزت نباشد
الهی لحظه‌ای اهل و عیالت
اسیر دست بی غیرت نباشد

به شهر شام بغضش در گلو ریخت
چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت
دو دستش بسته بود و دید آتش
به روی چادر ناموس او ریخت

الهی بی برادر ها نباشی
کنار نیزه‌ی سرها نباشی
الهی بین یک عده حرامی
دچار داغ معجرها نباشی

مسعود یوسف‌پور

صدای گریه‌ی بی‌انتها خودش روضه ست
لباس مشکی صاحب عزا خودش روضه ست

امان ز درد، به گودال قتلگاه قسم
که گود زیر دو چشم شما خودش روضه ست

دوباره گریه و یک جرعه آب و ذکر حسین
حسین گفتنت این روزها خودش روضه ست

حکایتی ست که قصاب کوچه می‌فهمد
بریدن سر ذبح از قفا خودش روضه ست

بگو به گریه که هل من معین...ادامه نده
غریب ماندن خون خدا خودش روضه ست

شکست بغض تو...گفتی سه مرتبه: الشام
همین نگفتنِ از کربلا خودش روضه ست

مهدی مقیمی

خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد

خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد

فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جمله‌های "حواست به معجرت باشد"

خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد

کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و
سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد

خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد

خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد

یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد

و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد

و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال
تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد

به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد

انتهای پیام/