شهر خبر
ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه|۱۰۶

کارنامه عملی سیاست خارجی روسیه نشان دهنده حاکمیت غالب اندیشه مستقل و توسعه‌گرا است

کارنامه عملی سیاست خارجی روسیه طی چهارصد سال گذشته جز چند بازه زمانی منقطع و کوتاه، نشان دهنده حاکمیت غالب اندیشه مستقل و توسعه‌گرای مورد بحث است.

خبرگزاری میزان - با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جایی‌هایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.

یکی از جلوه‌های عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده می‌شود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.

«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکل‌گیری این سیاست‌ها ارائه دهد. خبرگزاری میزان در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.

بر اساس دکترین راه مخصوص، روسیه یک بازیگر مستثنا دانسته می‌شود که الگو‌های منحصر به خود را تجویز، و روش‌های میهنی خاص را برای توسعه جهانی دنبال کرده و مدعی نظمی یکتا برای جهان است.

اندیشمندان مختلفی در روسیه مترصد تئوریزه کردن استثناگرایی روسی و تمهید جواز برای پیگیری اهداف فراملی و خروج از نظام‌های هنجارساز بین‌المللی بوده‌اند؛ از جمله این اندیشمندان روس می‌توان به افرادی نظیر نیکلای بیردیایف، ولادیمیر سلاویوف و ایوان ایلین اشاره کرد. در بخش‌های قبلی، نفوذ این فلاسفه به ویژه ایلین در نظام حاکمه روسیه شرح داده شد.

اندیشه جهان‌گرایی و رسالت جهانی روسی بیان می‌دارد که روسیه همانا نقشی لولایی و محوری در جهان ایفا می‌کند و باید تعادل و نظم جهانگیر مطلوب خود را بازتولید کند که این مهم در سایه توسعه برون‌گرا محقق خواهد شد.
 
«اوراسیانیسم» و «نواوراسیانیسم» و اندیشه ملی‌گرای «قدرت بزرگ» آموز‌ه‌هایی هستند که این گفتمان را نمایندگی می‌کنند و قائل به هویت مستقل روسیه از اروپا و آسیا هستند.
 
از نظر این مکاتب، روسیه سرنوشتی یگانه دارد و در میانه تمدن آسیایی و اروپایی راه سومی برای توسعه ارائه می‌دهد «اسلاووفیلیسم» نیز از نمود‌های رادیکال این نگرش در روسیه است وداعیه برپایی امپراتوری روسی وفراگستری ارزش‌های روسی را در جهان دارد. این مکتب راه ورسیه را همان راه مخصوص می‌داند و مدعی مبارزه با گسترش هجمه غرب است.

این زیرساخت هویتی (راه مخصوص) جلوه سیاسی خود را در نظام تزاری، نظام کمونیستی و نظام فدراتیو کنونی در قالب‌های گوناگونی بروز داده است؛ به طوری که فراریختگی محتوا‌های مختلف ناسیونالیستی، سوسیال _ انترناسیونالیستی، و اوراسیانیستی در این قالب پایدار هویتی، مدل‌های توسعه‌گرای تزاری، نمونه‌های مداخله‌گرای کمینتونی و کمینفورمی کمونیستی و نواوراسیانیسم کنونی را فرآوری کرده است.

گرچه برخی روشنفکران لیبرال در روسیه مقاومت‌های نظری را در برابر این آموزه هویتی در روسیه داشته‌اند و تحرکاتی را ذیل عنوان «زاپادنی چستوا» به معنای لزوم ادغام در فرهنگ و سبک زندگی غربی تئوریزه کرده‌اند، کارنامه عملی سیاست خارجی روسیه طی چهارصد سال گذشته جز چند بازه زمانی منقطع و کوتاه، نشان دهنده حاکمیت غالب اندیشه مستقل و توسعه‌گرای مورد بحث است.

برخی از ناظران، این هویت برون‌گرا و توسعه محور را قاعده کلی و بارز در سیاست خارجی در کشور نمی‌دانند و به دور‌هایی از «انزواگرایی» در سیاست خارجی هر دو بازیگر استشهاد می‌کنند؛ حال آنکه در منظومه اندیشه سیاست خارجی هر دو، مفهوم انزواگرایی تعریفی متفاوت و تفسیری موسع در مقایسه با تعاریف متداول و تفاسیر مضیق موجود در دانش علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دارد.
 
این تعریف خاص موجد نوعی پراکتیسیسم سیاسی تاکتیکی و زمان‌مند برای تضمین حرکت رو به جلوی راهبردی و برون‌گرا در بلند مدت است.
 
تفسیر این انزواگرایی نیز دایره موسعی را شامل می‌شود و تحدید این انزواگرایی، محیط و محدوده کنشگری خود را به نیمی از جهان تسری می‌دهد.
 
 
انتهای پیام/