شهرخبر
برچسب‌های مهم خبری:#سالار#رادیو#جدید

سالار موسوی در گفت‌وگو با سلام نو:

هنوز می‌توان پادکست جذاب جدید تولید و مخاطب را جذب کرد / همچنان می‌شود سفر رفت اما سخت‌تر

سالار موسوی درباره اقبال خوب به پادکست رادیو جولون می‌گوید: باور من این است که سادگی بیان ما در رادیو جولون و گفتن صادقانه تجربیات شخصی دو عامل موثر در اقبال به رادیو جولون بوده است.

هنوز می‌توان پادکست جذاب جدید تولید و مخاطب را جذب کرد /  همچنان می‌شود سفر رفت اما سخت‌تر

سلام نو - سرویس اجتماعی: این روزها پادکست‌ها از محصولاتی با مخاطب خاص و محدود به محصولات با مخاطبان عمومی و شنوندگان گسترده تبدیل شده‌اند. امروز حتی برنامه‌های پرطرفدار تلویزیونی نیز بخش‌هایی از برنامه خود را به صورت پادکست در اپلیکیشن‌های پادگیر بخش و شنوندگان زیادی را نیز جذب می‌کنند.

برای نگاهی دقیق‌تر به دنیای پادکست فارسی و بالا و پایین‌های آن با سالار موسوی، هم‌بنیانگذار و یکی از میزبانان پادکست رادیو جولون به گفت‌وگو نشستیم. رادیو جولون در چهار سال گذشته ۴۰ اپیزود منتشر و در مسیر طولانی خود شنوندگان بسیاری را با خود همراه کرده است.

مشروح گفت‌وگو سالار موسوی با سلام نو درباره مسیر خلق رادیو جولون، دلایل اقبال به این پادکست، دنیای پادکست فارسی و البته سفر را ادامه می‌خوانید.

عموما سالار موسوی را با پادکست رادیو جولون می‌شناسند. رادیو جولون چطور و از کجا آمده است؟

رادیو جولون حاصل یکی از دغدغه‌های بلند مدت من است و آن دغدغه این بود که تا چند سال قبل محتوای دست اول گردشگری کمی در فضای وب فارسی وجود داشت. این مسئله باعث می‌شد که اگر شما بخواهید به سفری بروید و درباره مقصد یا راه و روش سفر اطلاعاتی کسب کنید به مشکل بخورید و نتوانید محتوا و اطلاعات دسته اول پیدا کنید.

این در حالی بود که در فضای وب انگلیسی و دیگر زبان‌ها سایت، وبلاگ و پادکست‌های بسیاری داشتیم که به مردم کمک می‌کرد اطلاعات دست اول و کاربردی درباره سفر و حواشی آن پیدا کنند.

دقیقا به خاطر دارم که در یک روز گرم تابستانی مثل همین روزها من در حال گفت‌وگو با کیمیا خسروی بودم. آن زمان کیمیا تازه از سفر سوییس بازگشته بود و از دشواری‌های و اتفاقات این سفر حرف می‌زد و من می‌گفتم چقدر حیف که تجربیات تو در چند پست اینستاگرام محدود شده و اگر کسی بخواهد همین سفر را برود ممکن است دوباره اشتباهات تو را بکند و سختی‌های تو را بکشد.

همانجا متوجه شدم که کیمیا هم دغدغه‌ای شبیه دغدغه من دارد و نتوانسته اطلاعاتی که می‌خواهد را به درستی به دست بیاورد. به این نتیجه رسیدیم که پروژه‌ای را آغاز و تجربیاتی که داریم را تجمیع و منتقل کنیم. انتخاب اولمان برای این کار وبسایت بود، اما دیدیم برخی دوستان ما این مسیر را شروع کردند و شروع یک سایت جدید به نوعی کپی از روی دست آن‌ها است.

دنبال راهی تازه و خلاقانه گشتیم و در نهایت پادکست را به عنوان بستر تجمیع و انتقال تجربه انتخاب کردیم. به مرور جلسات طراحی پادکست را گذاشتیم تا در نهایت در ۲۲ مهر ماه اولین اپیزود رادیو جولون منتشر شد. ‌

این دغدغه ذهنی شما در چه چیزی ریشه دارد؟ شما چه مسیری را برای رسیدن به رادیو جولون طی کردید؟

من تجربیات متفاوتی در زندگی داشتم که هر کدام می‌توانست مسیر متفاوت را در زندگی من رقم بزند، اما پررنگ‌ترین تجربه من سفر و گردشگری بود که ریشه در علاقه من به آسمان شب دارد. من از بچگی عاشق آسمان شب و نجوم بودم و در گروه‌های نجوم فعال بودم. در این فضا یکی از ملزومات نجوم آماتوری سفر به نقاطی دور از شهر است که آلودگی نوری نباشد تا بتوان آسمان شب را با کیفیت رصد کرد.

این علاقه سبب شد تا من به این علاقه‌مند شوم که دوستانم را برای رصد و سفر جمع کنم، ماشین بگیرم و اقامتگاه هماهنگ کنم تا با هم به سفر برویم. بعدها فهیمدم به این کار «تور لیدری» می‌گویند. به این ترتیب من از سال ۱۳۸۹ به صورت رسمی وارد یک آژانس طبیعت گردی شده و به عنوان تور لیدر مشغول به کار شدم.

در این زمان به صورت همزمان کلاس‌ها و دوره‌های راهنمای طبیعت‌گردی را گذراندم و به صورت حرفه‌ای راهنمای طبیعیت شدم. این تجربه تا سال ۱۳۹۴ به صورت جدی و پیوسته ادامه داشت تا در نهایت در سال ۱۳۹۴ راهنمای طبیعت بودنم به خاطر سختی کار و عدم ثبات این شغل کمرنگ شد و من با فاصله گرفتن از آن مسیر به طور رسمی وارد فضای تجارت و بیزینس شدم.

به این ترتیب با وجود دغدغه‌ای که داشتم ارتباطم با بدنه جامعه گردشگری کم شد، هرچند همیشه دغدغه این مسئله را داشتم و به عنوان مدرس دوره‌های نجوم طبیعت گردی ارتباط خود را با گردشگری حفظ کرده بودم. این مسیر به همین شکل ادامه یافت تا در نهایت با رادیو جولون به عنوان پادکستر و مرجعی برای اطلاعات گردشگری دوباره با بدنه جامعه گردشگری ارتباط مستقیم برقرار کردم.

هنوز می‌توان پادکست جذاب جدید تولید و مخاطب را جذب کرد /  همچنان می‌شود سفر رفت

رادیو جولون پس از چهار سال چه جایگاه در زندگی شما به عنوان یکی از خالقانش دارد؟

من نزدیک چهار سال است که برای رادیو جولون زحمت کشیدم و اگر در یک کلام بخواهم یک مورد را به عنوان کار خودم معرفی و به آن افتخار کنم آن مورد حتما رادیو جولون است. من برای رادیو جولون زحمت کشیدم، پایش ایستادم، بالا و پایینش را تحمل کردم و حالا می‌توانم به آن افتخار کنم.

نکته مهم این است که من و کیمیا می‌دانستیم که پادکست راه ساده‌ای ندارد و نیاز به ادامه‌دار بودن دارد. ما در همان تیر ماهی که درباره پادکست گفت‌وگو کردیم به این نتیجه رسیدیم. فکر می‌کردیم می‌شود با خریدن یک میکروفون و ضبط کردن صحبت‌هایی که داریم پادکست تولید کنیم ولی وقتی نتیجه را گوش کردیم دیدم چقدر با انتظار ما فاصله دارد و آزار دهنده است.

به همین دلیل شروع به تحقیق کردیم و با پادکسترهای دیگر صحبت کردیم و دیدیم که باید متن پادکست را از قبل بنویسیم، آن را اجرا کنیم و بعد جلو میکروفون بنشینیم تا یک اجرای درست و با کیفیت داشته باشیم. همینجا فهمیدیم که فرآیند کار دشوار است و در این دشواری تنها ادامه دادن و کار پیوسته است که موفقیت پادکست را تضمین می‌کند.

امروز رادیو جولون را می‌توان پادکست پرمخاطب دانست، دلیل این اقبال چیست؟

جواب دقیق این سوال را باید دیگران، به خصوص مخاطبان بگویند ولی باور من این است که سادگی بیان ما در رادیو جولون و گفتن صادقانه تجربیات شخصی دو عامل موثر در اقبال به رادیو جولون بوده است. من و کیمیا از همان روز نخست تصمیم گرفتیم که نقاط مثبت و منفی هر سوژه و هر سفری را بگوییم و مثل اینستاگرام یک ویترین زیبا درست نکنیم که همه چیز در آن زیبا، مثبت و بدون ایراد باشد.

ما اگر جایی رفتیم و اتفاق بدی افتاده و حس بدی داشته درباره آن صحبت کردیم. این باعث می‌شود که مخاطب حس کند که در حال مشورت گرفتن از یک دوست است و به حرف‌های او اعتماد کند.

حالا که فضای پادکست فارسی به ثبات و قوامی نسبی رسیده، آیا تب پادکستی که برخی دارند می‌تواند منجر به تولد پادکست‌های جدید و موفق شود؟

درست است که تب پادکست وجود دارد و موجی تحت عنوان بهار پادکست فارسی نیز دو سال پیش شکل گرفت، ولی آن تب و تابی که هر کس می‌خواست یک پادکست بزند خوابیده. با این همه ما هنوز هم ظرفیت تولید پادکست‌های پرطرفدار هم داریم و در همین چند ماه شاهد تولد پادکست‌های با کیفیت و پرطرفداری هستیم.

ویژگی مهم امروز نسبت به چهار سال پیش این است که محتوا درباره تولید پادکست بسیار بیش از چهار سال پیش است. شما امروز از صفر تا صد تولید پادکست را می‌توانید به صورت متنی، صوتی و ویدئویی پیدا کنید و یک راهنمای کامل داشته باشید. ویژگی دیگر این است که تعداد پادکست‌های خوب بسیار بیش از ۴ سال پیش است و الگوهای موفق بسیار بیش از چهار سال پیش است. در نتیجه اگر محتوا مناسب، اجرا جذاب و خروجی با کیفیت باشد مخاطب بسیار با سرعت بیشتری پادکست را پیدا می‌کند.

 کمی به فضای گردشگری برویم. آیا امروز بعد از این همه بحران اقتصادی باز هم می‌توان ارزان سفر کرد؟

ما در بسیاری از اپیزودهای رادیو جولون درباره سفر ارزان و کاهش هزینه در سفر گفت‌وگو کردیم، ولی مسئله مهم این است که اولویت آدم‌ها در زندگی چیست. خیلی مهم است سفر کجای سبد زندگی قرار دارد. اگر یک نفر سفر را ابزاری برای تازه شدن حال خود ببیند در شرایط اقتصادی بد سفر را از سبد خود حذف می‌کند.

اما ماجرا برای اهالی سفر متفاوت است. کسی که سفر علاقه اصلی زندگی او باشد راه و روشش را پیدا می‌کند و به سفر می‌رود. به طور مشخص ما در یک اپیزود از کار در سفر گفتیم و به این پرداختیم که چطور در سفر کار کنیم که سفری کم خرج و طولانی مدت داشته باشیم.

در نهایت من می‌توانم بگویم همچنان می‌شود سفر رفت، اما آن چنان که بقیه ابعاد زندگی سخت‌تر شده است سفر و مهیا کردن هزینه‌های آن نیز سخت‌تر شده است.

به عنوان پرسش آخر به یک باور قدیمی بپردازیم. ما خیلی از جاذبه‌های گردشگری ایران و جذابیت مقاصد آن برای توریست‌های خارجی می‌شنویم. این حرف چقدر واقعی و چقدر احتمالا حاصلِ غرور نابجا و خود بزرگ‌بینی است؟

ما در یک اپیزود رادیو جولون درباره یکی دیگر از مصدایق چنین نگاه‌هایی یعنی مهمان نواز بودن ایرانیان به طور مفصل صحبت کردیم. ما فکر می‌کنیم مرکز جهانیم ولی واقعیت این است که بسیاری از مردم در رفتارهای روزمره خود با مسافران خارجی نه تنها نشان دادند مهمان نواز نیستند بلکه خیلی انتخابی و نژاد پرستانه هم رفتار می‌کنند. شاید بشود گفت آن مهمان نوازی که ما می‌شنویم بیشتر شامل سفید پوست‌های چشم آبی می‌شود و اگر اهل آسیا یا آمریکای جنوبی باشی با برخورد دیگری مواجه می‌شوی، شبیه اتفاقی که برای هموطنان و دوستان افغان ما می‌افتد.

درباره جاذبه‌های گردشگری هم همین مسئله صادق است. ما مدام از جاذبه‌های گردشگری ایران می‌شنویم و فکر می‌کنیم دیگر نقاط جهان جاذبه گردشگری جذابی ندارند. من عاشق مساجد اصفهانم اما ازبکستان هم مساجد زیبایی دارد و ترکیه هم مساجد جالب توجهی را در دل خود جای داده. من عاشق تخت جمشیدم ولی اردن هم پترا را دارد که ده‌ها برابر تخت جمشید گردشگر دارد.

این که فکر کنیم ما خیلی جای خارق‌العاده‌ای برای توریست خارجی هستیم اصلا اینطور نیست. این را بگذارید کنار شرایط سیاسی و اجتماعی ما که تا حدی می‌تواند برای توریست‌ها ریسک هم داشته باشد.