شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#افغانستان#چین

رابطه ثبات افغانستان با تقویت قدر چین چیست؟+جزییات

یک روزنامه آمریکایی گزارش داد وجود یک دولت باثبات در افغانستان بطور بالقوه موجب تقویت تلاشهای چین برای توسعه قدرت اقتصادی و سیاسی خود در بحبوحه افول آمریکا و دموکراسی های غربی از نگاه مقامات چینی خواهد شد.

رابطه ثبات افغانستان با تقویت قدر چین چیست؟+جزییات

به گزارش روز شنبه ایرنا به نقل از کریستین ساینس مانیتور ، با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان دو نبرد حیاتی در جریان است. یکی پیشروی طالبان اسلامگرا است. با این حال نبرد دیگر است که در نهایت می تواند شکل دولت آینده و توازن قدرت در منطقه و فراتر از آن را مشخص نماید.

این نبرد دوم دربرگیرنده همسایگان افغانستان و بالاتر از همه کشور چین ، و تغییر در اولویتهای سیاسی آنها همزمان با خروج نیروهای آمریکایی ، تصرف مناطق مهم مرزی و افزایش نگرانی از جنگ داخلی است.

طنز ماجرا آنجاست که همه این کشورها – چین ، پاکستان ، ایران و کشورهای متحد روسیه در آسیای مرکزی – همگی به شدت منتقد جنگ آمریکا در افغانستان بوده اند اما اکنون منافع آنها در گرو کاری است که آمریکا تا کنون تلاش کرده اما موفق به انجام نشده است. دغدغه آنها نیز ایجاد و تضمین یک ائتلاف حکومتی قادر به ایجاد ثبات سیاسی در افغانستان است.

اما این نوع از حل و فصل سیاسی با وجود تلاشهای دیپلماتیک و برنامه ازسرگیری مذاکرات مورد حمایت آمریکا در روزهای آینده در کشور قطر بین نمایندگان افغانستان و طالبان ، همچنان آرزوی دور و درازی به نظر می رسد .

اما تمرکز فوری در میان همسایگان افغانستان این است که مانع از کنترل خارج شدن خشونتها بشوند. این پیامی است که این کشورها در هفته های اخیر بخصوص پس از تصرف مناطق مرزی با ایران ، پاکستان و همچنین تاجیکستان و ترکمنستان جمهوری های شوروی سابق ، برای نمایندگان طالبان روشن ساخته اند.

 

نگرانی درباره آوارگان

ایرانیها پیشتر در ماه جاری با طالبان و مقامات دولت افغانستان مذاکراتی انجام دادند و نگرانی خود برای جلوگیری از ورود صدها هزار آواره را مورد تاکید قرار دادند. آنها حتی امضای نمایندگان طالبان را برای بیانیه مشترکی گرفتند که حداقل روی کاغذ حمله به مدارس ، بیمارستانها و سایر تاسیسات غیرنظامی را محکوم کرد و از ایده راه حل مذاکراتی برای آینده کشور حمایت کرد.

روسیه بعد از آنکه طالبان پستهایی را در مرز با تاجیکستان تصرف کرد و صدها نیروی افغان از مرز عبور کرده و به تاجیکستان فرار کردند ، شروع به انتقال نگرانی های خود کرد.

مساله قابل ملاحظه اینکه حتی پاکستان نیز نگرانی خود را ابراز داشته است حتی با وجود اینکه پاکستان برای مدت سالها حامی کلیدی منطقه ای طالبان بوده است.

نگرانی پاکستان صرفا هجوم جدیدی از آوارگان نیست بلکه این نگرانی هم هست که پیشرفتهای طالبان موجب تشجیع گروههای ضدپاکستان برای اجرای حملات فرامرزی بشود. پاکستان روشن ساخته است که از بازگشت به حکومت سرکوبگرانه طالبان در دهه ۱۹۹۰ افغانستان خوشحال و مسرور نمی شود.

با این حال طرف کلیدی در این ماجرا کشور چین است. چینی ها هم نگرانی های امنیتی دارند: افغانستان با استان سین کیانگ هم مرز است؛ جایی که دولت چین برخوردهایی با مسلمانان اویغور انجام داده است. در دهه ۱۹۹۰ ، طالبان حاکم بر افغانستان پایگاهی برای گروهی از جنگجویان اویغور مختالف حکومت چین در سین کیانگ فراهم ساخت.

اما منافع چین در آینده افغانستان عمیق تر این مساله است. وجود یک دولت باثبات در آن کشور بطور بالقوه موجب تقویت تلاشهای چین برای توسعه قدرت اقتصادی و سیاسی خود در بحبوحه افول آمریکا و دموکراسی های غربی از نگاه مقامات چینی خواهد شد.

یکی از پروژه های مهم در طرح نزدیک به ۱ تریلیون دلاری "کمربند و راه" پروژه موسوم به کریدور اقتصادی چین – پاکستان cpec بوده است. این پروژه افغانستان را بین چین و متحد اصلی منطقه ای آن یعنی پاکستان دور می زند و خشونتهای مهار نشده در افغانستان و بی ثباتی سیاسی می تواند آن را به خطر اندازد. 

اکنون به نظر می رسد که امیدواری در باره حمایت از نقش طالبان در دولت آینده با حمایت از دورنمای پروژه های طرح کمربند و راه در افغانستان افزایش یافته است.

چین هم اکنون اجاره بلندمدت یک معدن بزرگ مس در افغانستان را دارد که هنوز آن را توسعه نداده است. چین همچنین منافعی (سهمی) در توسعه ذخایر نفت و مواد معدنی دارد.

سوال این است که آیا این برنامه جواب خواهد داد. آیا چین می تواند بطور واقع بینانه امیدوار به پایان خشونت و سازش سیاسی مورد نیاز برای ثبات بلندمدت باشد؟

چند عامل در این زمینه وجود دارد. این کشور بدون شک قدرت اصلی در منطقه است. یکی از علائم قدرت سیاسی و اقتصادی ، بیانیه های اخیر طالبان و عمران خان نخست وزیر پاکستان است مبنی بر اینکه هیچ انتقادی از برخورد چین با اویغورها ندارند.

اما مشکل اصلی ممکن است نبرد اول ایجاد در افغانستان باشد: نبرد روی زمین. نشانه های فزاینده ای وجود دارد حاکی از اینکه شکاف و اختلافی بین آنچه نمایندگان سیاسی طالبان می گویند با آنچه جنگجویان انجام می دهند وجود دارد. با وجود کلمات آشتی جویانه ای که دیپلماتهای طالبان در ایران امضا کردند ، تصرف روستاهای افغانستان به دست طالبان شامل محدودیتهای فوری بر حقوق زنان  ، آتش زدن مدارس و تهدید خشونت علیه کسانی بوده است که نمی خواهند به کشور دو دهه پیش تحت حکومت طالبان بازگردند.

همچنین جنگجویانی در طرف دیگر وجود دارد : مجاهدین احیا شده از روزهای اشغال شوروی و نیروهای ارتش افغانستان که توسط آمریکاییها آموزش دیده و تجهیز شده اند .

و یک طنز دیگر قضیه نیز این است که بهترین امیدواری برای ایجاد یک آینده باثبات در افغانستان شاید در نوعی تعامل مشترک دیپلماتیک توسط دو ابرقدرتی باشد که روابط آنها بطور فزاینده ای دشوار می شود: آمریکا و چین .