شهر خبر
برچسب‌های مهم خبری:#ایران#انگلیس#تاریخ#کتاب
قحطی بزرگ| ۳۳

اقدامات انگلیس در راستای محروم کردن ایران از ارزاق

قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بی‌تردید بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان می‌دهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرض‌های ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفته‌اند.

خبرگزاری میزان - با وجود بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بی‌محابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بی‌ثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بی‌طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.

در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطی‌ای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیرو‌های بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
 
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد. خبرگزاری میزان در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.
 

***

فصل پنجم
محروم کردن ایران از ارزاق
ایرانیان از همان ابتدا سبب قحطی را خرید ارزاق از سوی انگلیسی‌ها می‌دانستند. در اوایل ۱۹۱۷ انگلیسی‌ها وعده دادند برای کمک به مردم ایران به نیرو‌های خود دستور می‌أهند از خرید و انبار کردن غله خودداری کنند. عین‌السلطنه در یادداشت روزانه خود اندکی بعد از این ماجرا می‌نویسد:
ادارات قشونی روس از یک طرف، انگلیس از طرف دیگر متصل ارزاق ما را گرفته برای خود و قشون خود انبار می‌کنند. بلکه دولت انگلیس برای تضمین ما (و) گرفتاری ما حکم کرده است بانک شاهنشاهی هم غله خریده انبار کند. چنانچه در قزوین که با مرکز قشون او به اسم پلیس ایران فرسنگ‌ها فاصله است بانک، گندم خریداری و انبار می‌کند، این هم پلتیک جدیدی است که انگلیس‌ها تعقیب می‌کنند.

روزنامه زبان آزاد در ۲۵ سپتامبر ۱۹۱۷، (شماره ۲۳) گزارش می‌کند که بر اساس اخبار رسیده به روزنامه، مقام‌های انگلیسی با کمک مأموران محلی خود و واسطه‌ها، مشغول خرید گندم هستند و هرجا غله پیدا شود، به قیمت گزاف می‌خرند و انبار می‌کنند. آن‌ها کوچکترین توجه یا دغدغه‌های نسبت به صدمه‌ای که مردم اطرافشان از گرسنگی خواهند دید، نمی‌کنند. در اثر خرید‌های انگلیسی‌ها، کمبود غله را اصفهان، فارس، یزد و کرمان به وجود آمد و مردم از چشم‌انداز بروز قحطی هراسان شدند. روزنامه نوبهار در ۱۶ دسامبر ۱۹۱۷ (شماره ۷۳) می‌نویسد اگرچه به خاطر نباریدن باران، از محصول سال گذشته کاسته شد، اما نمی‌توانست باعث قحطی به این وسعت گردد.
 
در دو ماه و نیم گذشته، انگلیسی‌ها در سیاستی آگاهانه برای ایجاد گرسنگی و قحطی، مشغول خرید ارزاق بوده؛ هرچه را که دستشان رسیده خریده‌اند. انتظار می‌رود این کار را تا به آخر ادامه دهند و آن‌گاه انگلیسی‌ها به عنوان «منجی» مردم ظاهر خواهند شد. روزنامه‌های ایرانی به متهم ساختن انگلیسی‌ها ادامه می‌دهند. ستاره ایران در مقاله‌ای در تاریخ ۲۲ ژانویه ۱۹۱۷ (شماره ۹۷)، با امضای نویسنده‌ای با نام مستعار «شاهد تازه وارد» می‌نویسد انگلیسی‌ها همان سیاست را در هند نیز دنبال کرده‌اند.
 
این نویسنده ضمن اشاره به قحطی در خوزستان، معتقد است پیش از ورود ارتش انگلیس در ۱۹۱۴، این ولایت قادر بودن نیمی از جهان را تغذیه» کند، اما امروز تمام اهالی آن در معرض نابودی هستند و او انگلیس را مسئول این قضیه می‌داند. این مقاله خبر می‌دهد در تهران هر روز هزاران طفل از گرسنگی و وبا می‌میرند. هر روز هزاران گرسنه در تهران آشوب می‌کنند و کوچه‌ها و معابر پر اجساد کسانی است که از گرسنگی و سرما مرده و بی‌صاحب روی زمین مانده‌اند.

در اوایل ۱۹۱۸، انگلیسی‌ها سلیمان‌میرزا اسکندری، وکیل مجلس و لیدر حزب دمکرات را دستگیر کردند. کمال‌السلطان صبا، سردبیر ستاره ایران در شماره ۲۱ فوریه ۱۹۱۸، (شماره ۱۱۰) در ایران باره می‌نویسد:
حال فهمیدید گنبد امام رضا (ع) به خواهش کی بمباران شد؛ حال استنباط کردید شوستر را کی از ایران بروند کرد؟ همان دولت که سلیمان میرزا را اسیر نمود، همان دولت که شما را گدا کرد، همان دولت که پول شما را در بانک توقیف کرد، همان دولت که غله شما را خرید و انبار کرد و ملت بدبخت را به این تنگی و قحطی دچار نمود؟ ... در این قحط و غلا که دشمن قوی پنجه شما برای شما پیش آورده، روزی هزار‌ها جوان و پیر راه عدم را پیش گرفته شتابان می‌روند.

جان شگفتی نیست که بعد از اشتغال نیمه شمالی کشور در بهار ۱۹۱۸، انتشار مقالات ضد انگلیسی در روزنامه‌های ایران نیز متوقف شد. در تاریخ رسمی حضوری نظامی انگلستان در بین‌النهرین به قلم سرتیپ اف، ام، موبرلی، خاطرات افسران انگلیسی حاضر در ایران و همچنین اسناد وزارت خارجه اطلاعات مفصلی درباره خرید‌های ارزاق توسط انگلیسی وجود دارد. این فصل اطلاعات وجود در این منابع را به دست می‌دهد و نشان می‌دهد در هنگامی که قحطی مرگبار دارد جان بسیاری از ایرانیان را می‌گیرد، انگلیسی‌ها مشغول خرید کلان ارزاق برای تغذیه نیرو‌های خود در ایران و جنوب روسیه هستند.
 
در اسناد آشکار می‌شود که انگلیسی‌ها علاوه بر خرید ارزاق در ایران، مانع از ورود ارزاق از ایالات متحده شده و تمام توان خود را نیز به کار گرفته‌اند تا ایران را از تجارت با بین‌النهرین بازدارند. این فصل، نخست به بررسی اطلاعاتی می‌پدارند که ژنرال دنسترویل و سرگرد داناهو از خرید‌های غله انگلیس در غرب ایران و آذربایجان ارائه کرده‌اند. سپس به تشریح تأسیس و عملکرد «اداره منابع محلی بین‌النهرین» دستگاه انگلیسی مأمور خرید ارزاق در ایران و عراق، پرداخت می‌شود. از گزارش‌های دیپلماتیک آمریکایی آشکار می‌شود که خرید غله انگلیسی‌ها در غرب ایران از طریق این اداره انجام گرفته است و این که د طول ۱۸ ماه فعالیت، این اداره توانسته است ۵۰۰ هزار تن ارزاق تهیه کند که در صورت نبود منابع «محلی» برای خرید، این مقدار باید از هندوستان وارد می‌شد.
 
اسناد نشان می‌أهند که انگلیسی‌ها از «حفظ» ظرفیت کشتیرانی به میزان زیاد با استفاده از خرید‌های «محلی» خرسندند. دنسترویل نیز اطلاعات مفصلی درباره خرید‌های ارزاق انگلیسی‌ها در گیلان و صادرات ارزاق به باکو به دست می‌دهد. قحطی در گیلان خصوصاً از آن جهت اهمیت دارد که نشان می‌دهد این منطقه بعد از تصرف به دست انگلیسی‌ها و صدور ارزاق از گیلان به جنوب روسیه دچار قحطی می‌شود. خرید ارزاق انگلیس در شرق ایران و صدور آن به جنوب روسیه به منظور تغذیه ارتش انگلیس در کتاب ارزشمند ژنرال دیکسون تشریح شده‌اند.
 
خرید‌های غله انگلیس منجر به افزایش هنگفت ارزش پول ایران و کاسته شدن از ارزش پوند استرلینگ گردید. این فصل همچنین به بیان اقدامات انگلیس برای ممانعت از تجارت میان ایران و ایالات متحده و بین‌النهرین می‌پردازد. اسناد نشان می‌دهند در هنگامی که ایران با قحطی روبروست، انگلیسی‌ها در واردات ارزاق از ایالات متحده، کارشکنی می‌کنند. پاسخ رقت‌انگیز دولت ایران، در حالی که محروم از منابع مالی و کاملاً ناتوان است، اعتراض به خرید ارزاق توسط انگلیس و «قدغن» کردن صدور ارزاق ایران است. علاوه بر این، دولت کار «نفتیش ارزاق» را نیز در حوالی تهران اعمال می‌کند. این اقدامات کمترین تأثیری بر کاهش رنج و مرگ و میر نداشت.
 
 
انتهای پیام/