شهرخبر

۳ دستبرد متوالی به یک کارگاه جواهرسازی | سرکرده باند با شرکت در کلاس‌های یک خلافکار آموزش دیده بود

اعضای یک باند سرقت پس از دستبرد به کارگاه جواهرسازی وسوسه شدند و ۲ بار دیگر هم از آنجا سرقت کردند، اما در سومین سرقت سرنخی به جا ماند که باعث دستگیری آنها شد.

سارقین

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، تحقیقات در این پرونده از چند روز قبل و با شکایت یک مرد جواهرساز شروع شد. به‌گفته این مرد، دزدان به کارگاه وی دستبرد زده و اموال قیمتی آنجا را دزدیده بودند. وی در توضیح ماجرا گفت: من یک کارگاه بزرگ طلا و جواهرسازی دارم و سال‌هاست که در این زمینه فعالیت می‌کنم. علاوه بر این کارگاه، یک خانه قدیمی در شمال تهران هم دارم که آنجا را تبدیل به کارگاه دوم کرده‌ام. برخی از وسایل جواهرسازی در کارگاه شماره دو است که به‌دلیل مشغله کاری کمتر به آنجا سر می‌زنم. چند روز قبل یکی از همسایه‌ها با من تماس گرفت و گفت صداهای عجیبی از داخل کارگاه می‌شنود. پس از تماس همسایه، خودم را به کارگاه رساندم و متوجه شدم که دزدان به آنجا دستبرد زده‌اند. وی ادامه داد: سارقان، اموال قیمتی، مقداری جواهر و لوازم ساخت طلا و جواهر را سرقت کرده بودند.
 

سرقت‌های سریالی 

درحالی‌که تحقیقات برای شناسایی دزدان کارگاه طلاسازی شروع شده بود، آنها در ۲ شب متوالی ۲ بار دیگر هم به آنجا دستبرد زدند و اموال ارزشمند دیگری را هم سرقت کردند. به‌گفته صاحب جواهرسازی، این بار چندین ساعت گرانقیت و ابزاری که برای طراحی جواهر به کار می رفت سرقت شده بود. آنطور که مشخص بود ارزش اموال سرقت شده در ۳ سرقت سریالی، حدود ۴ میلیارد تومان بود.
 

یک سرنخ

دزدان در ۲ سرقت نخست سعی کرده بودند ردی از خودشان به جا نگذارند. بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته نشان می‌داد که آنها نقاب به چهره داشتند و خیلی ماهرانه نقشه سرقت را اجرا کرده بودند، اما در سومین یعنی آخرین سرقت سرنخ مهمی از آنها به جا ماند.

دزدان نقابدار در ۲ سرقت ابتدایی ۴ نفر بودند، اما در سرقت آخر نفر پنجم گروه که سوار بر خودروی نیسان بود به‌دنبال همدستانش آمد تا اموال سرقتی را داخل ماشین قرار بدهند و همین باعث شد که تصویر وی و خودروی نیسان در دوربین‌های مداربسته ضبط شود. با به‌دست آمدن مشخصات خودرو، صاحب آن شناسایی و وقتی مشخص شد که وی یکی از اعضای باند سرقت است، در یک عملیاتی ضربتی دستگیر شد. او اعتراف کرد که فقط در آخرین سرقت، دزدان را همراهی کرده و در سرقت‌های قبلی نقشی نداشته است. وی مشخصات ۴ سارق را در اختیار تیم تحقیق قرار داد و مأموران ظرف مدت کوتاهی موفق شدند در عملیات جداگانه متهمان را دستگیر کنند.
 

مدادهای ۵ میلیونی 

در مخفیگاه سرکرده باند ۵۰ عدد مداد که مخصوص طراحی جواهر بود، کشف شد که به‌گفته صاحب کارگاه ارزش هر مدادی که از ترکیه وارد می‌شود حدود ۵ میلیون تومان است. اما سرکرده باند به خیال اینکه آنها ارزش مالی ندارند مدادهای طراحی را در اختیار دختر خردسالش قرار داده بود. از سوی دیگر اعضای این گروه وقتی پیش روی دادیار شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت قرار گرفتند به ۳ بار سرقت از کارگاه جواهرسازی اعتراف کردند و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند.
 

سرقت برای پرداخت مهریه

میلاد، سرکرده باند سرقت است که نقشه دستبرد به کارگاه جواهرسازی‌ را طراحی کرد. او سارق سابقه‌داری است که پس از آزادی از زندان، بلافاصله گروه سرقت را تشکیل داد. متهم ۳۵ ساله اعتیاد شدیدی به شیشه دارد و می‌گوید از روزی که همسرش مهریه‌اش را به اجرا گذاشت جذب باندهای سرقت شد.

یکی از کارکنان کارگاه طلاسازی فامیل دورم بود. چند وقت قبل وقتی در یک مهمانی خانوادگی شرکت کرده بودم از او شنیدم که صاحبکارش خیلی وضع مالی خوبی دارد و یک کارگاه شماره دو در شمال تهران دارد. او تعریف می‌کرد که صاحب جواهرسازی، خانه قدیمی را تبدیل به کارگاه کرده و رفت‌وآمد زیادی به آنجا ندارد. اینها را که شنیدم وسوسه شدم که به آنجا دستبرد بزنم. چون تازه از زندان آزاد شده بودم و هر چه تلاش کرده بودم، موفق نشده بودم کار مناسبی پیدا کنم. به همین دلیل همان شب تصمیم گرفتم با تشکیل باند سرقت به آنجا دستبرد بزنم.

سرقت منزل. راستش من خیلی آبرومندانه زندگی می‌کردم، اما زندگی‌ام از دو، سه سال قبل و درست زمانی که همسرم با وجود داشتن ۲ فرزند ساز جدایی کوک کرد و مهریه‌اش را به اجرا گذاشت، به هم ریخت. همین اتفاق باعث شد تا جذب یک گروه سرقت شوم. اوایل می‌ترسیدم اما سرکرده باند برای من و چند نفر دیگر که آماتور بودیم، ‌کلاس سرقت گذاشت تا به ما آموزش بدهد. در کلاس‌ها شرکت کردم و شگردها را یاد گرفتم. بعد از آن، سرقت‌ها را شروع کردیم. اما خیلی زود دستگیر شدم و به زندان افتادم. در آنجا با زندانیان دیگری آشنا شده و فوت و فن‌های سرقت از خانه‌ها را یاد گرفتم. به این ترتیب بعد از آزادی از زندان افراد خلافکار را دور هم جمع کردم و سرکرده باند شدم.

همه را فروختیم و پولی را که به‌دست آوردیم بین هم تقسیم کردیم؛ به جز چند مداد که تصور می‌کردم مداد معمولی است و ارزش زیادی ندارد. مدادها ابزار طراحی جواهر بودند که همه را به دخترم هدیه دادم و اصلا فکرش را نمی‌کردم گران‌قیمت هستند. اگر می‌دانستم قطعا همه آنها را می‌فروختم.

با همدستی ۳ نفر که همه آنها معتاد و سابقه دار هستند راهی سرقت شدیم. البته از قبل همه‌چیز را برنامه‌ریزی کرده بودیم. قفل در را شکستیم و شب اول از ترسمان فقط برخی از وسایل را سرقت کردیم. چند شب بعد دوباره به آنجا رفتیم و وسایل دیگر را برداشتیم. اما تمامی نداشت چون بعضی وسایل‌ سنگین بود؛ برای همین از یک راننده نیسان هم کمک خواستیم، اما فکرش را نمی‌کردیم که همین موضوع باعث لو رفتن ما می‌شود.