شهر خبر
سعید لیلاز مطرح کرد؛

عامل طول عمر 33 ساله بناپارتیسم در ایران!

کدخبر: 421517
اقتصادنیوز: شرق گفت‌وگویی با سعید لیلاز فعال سیاسی نزدیک به حزب کارگزاران سازندگی داشته است.

به گزارش اقتصادنیوز در بخشی از این گفت‌وگو لیلاز در توضیح بناپارتیسم ایرانی تاکید می‌کند:مارکس می‌گوید رژیم بناپارتیستی وقتی پدید می‌آید که سرمایه‌داری به بن‌بست رسیده اما درعین‌حال به قول تروتسکی، دموکراسی هم زورش نمی‌رسد که راه را باز کند. ‌در این حال بر اثر کشمکش طبقاتی کشور به بن‌بست می‌رسد، بناپارتی بالای سر کشمکش طبقاتی قرار می‌گیرد و کشور را از فاز تاریخی به فاز دیگر می‌برد و خودش پی کار خود می‌رود. این رژیم بناپارتی ‌دائمی نیست، یعنی چند مشخصه دارد که توضیح خواهم داد؛ اول اینکه ناظر بر اقتصاد است و من خود را در امر اقتصاد ایران ذی‌صلاح‌تر از خیلی‌های دیگر می‌دانم. این رژیم ناظر بر به‌بن‌بست‌رسیدن اقتصاد ایران است که الان ما در آن هستیم. دوم اینکه بر اثر یک رویکرد دوگانه پدید می‌آید. لنین و گروتسکی می‌گفتند این حالتی است که دو طبقه اجتماعی با هم یک قدرت سیاسی را به دست می‌گیرند به جای اینکه یک طبقه باشد، دو طبقه هستند که با هم به قدرت می‌رسند. این حالت ‌که ماهیتش موقتی است؛ یعنی چند ماه یا نهایت دو، سه سال. این وضعیت نمی‌تواند طولانی باشد، در‌حالی‌که در ایران ۳۳ سال است که طول کشیده چرا؟ چون ما نفت داشتیم و با نفت می‌توانستیم این وضع را ادامه بدهیم و نقطه بروز و ظهور تضادهایش را عقب بیندازیم. ا

این فعال سیاسی در ادامه تاکید کرد: گر ساختار اقتصادی سیاسی ایران را نشناسید، نمی‌توانید این را تحلیل کنید. حالا چه اتفاقی برای نفت افتاده است؟ بر اثر کرونا و فشار حداکثری ترامپ که وضعیت فعلی ایران و نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری را محصول طبیعی فشار حداکثری ترامپ در ایران می‌دانم و هم بر اثر تداوم حالت پیش‌گفته و کارهایی که از احمدی‌نژاد به بعد انجام شد، نفت موضوعیت خود را در اقتصاد ایران از دست داده؛ یعنی تلاطم‌های ناشی از افزایش درآمدهای نفتی، دیگر قادر به تأثیرگذاری تعیین‌کننده بر ساختار سیاسی ایران نیست. درآمد نفتی ایران در سال 1356 حدود 30 برابر سال 1346 بوده است. درحالی‌که برنامه سوم عمرانی را با 6.5 میلیارد دلار هزینه تمام کردیم، ولی برنامه عمرانی پنجم، یعنی فقط با 10 سال عملکرد از 6.5 میلیارد دلار به بیش از صد میلیارد دلار افزایش پیدا می‌کند که همین تلاطم و فساد ایجاد می‌کند. این اتفاق در سال 1378 تا 1383 می‌افتد؛ یعنی درآمد نفتی ایران از حدود هفت میلیارد دلار در سال 77 به حدود 34 میلیارد دلار در سال‌های 83 و 84 می‌رسد؛ یعنی دوباره تغییر سیاسی ژرف و گذار از آقای خاتمی به آقای احمدی‌نژاد را گریزناپذیر می‌کند. ما در سال 1390، 120 میلیارد دلار صادرات نفتی داشتیم، حدود 250 میلیارد دلار تزریق منابع نفتی رایگان به درون اقتصاد ایران داشتیم که معمولا دیده نمی‌شود. من محاسبه کرده‌ام اگر حدود 3.7 درصد رشد اقتصادی از تزریق 350 میلیارد دلار در یک سال به اقتصاد بگیریم، یعنی 40 درصد آن اقتصاد مستقیم و غیرمستقیم منابع هیدروکربنی و نفت بوده است. من محاسبه کرده‌ام اگر بخواهیم دوباره آن ساختار نفتی ایران را مثل سال 90 تکرار کنیم که همان 3.7 درصد رشد اقتصادی را به ما بدهد که برای حل چالش‌های ایران کافی نیست، ‌باید قیمت نفت به بشکه‌ای 250، 300 دلار برسد و بتوانیم روزی 2.5 تا سه میلیون بشکه هم صادر کنیم که غیرممکن است و تازه هیچ تأثیری در اقتصاد ایران ایجاد نمی‌کند، چون به‌قدری مشکلات بزرگ در اقتصاد ایران انباشتگی پیدا کرده که برآورد می‌شود به 250 تا 400 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در صنعت نفت ایران نیاز داریم. آنهایی که دلشان را به خارج خوش کرده‌اند در واقع دلشان را به تحولات سیاسی عمیقی‌خوش کرده‌اند که با وضع کنونی چنین اتفاقی نخواهد افتاد. اصلا چنین پولی وجود ندارد که 400 میلیارد پول در نفت ایران سرمایه‌گذاری شود. همین بحران برق و آب ایران که می‌بینید، بحران عدم سرمایه‌گذاری است؛ یعنی نرخ تشکیل سرمایه که در نیمه دهه 1380 معادل 35 تا 40 درصد GDP بود، پس‌انداز ناخالص، الان به کمتر از 18، 19 درصد رسیده. نصف شده. یعنی چه؟ یعنی نرخ تشکیل سرمایه در دوره 10ساله باید به 60 درصد GDP برسد؛ عددی که در تاریخ بشر بی‌نظیر است. در دوره‌های کوتاهی در چین 52 درصد بوده، بالای 50 درصد GDP را پس‌انداز می‌کرده، شاید دوران قبل از انقلاب چهار، پنج سال این را تجربه کرده باشیم. با این مطالبات‌‌ که الان ایران را گرفته، هیچ امکانی برای تشکیل سرمایه ندارید. ‌ بنابراین الان فقط باید با چالش‌های لخت عموما اقتصادی و امنیتی مقابله کنید. در حرف‌های هیچ‌کدام از هفت کاندیدا حرفی از فرهنگ، اجتماعیات، ارزش‌های اسلامی و حجاب اصلا وجود نداشت. به‌ حدی بحران‌های اولیه رو آمده و اینها اساسا ماهیت داخلی ‌دارد. فرار سرمایه، از همان اوایل دهه 1390 شروع شد و ربطی به تحریم‌ها نداشت‌؛ بنابراین نقطه عزیمت من در بناپارتیسم اقتصاد، رفتارهای دوگانه، بن‌بست در اداره کشور و موقتی‌بودن آن است. موقتی‌بودن یعنی یک دولت گذار بناپارت، دولتی دائمی نیست. مأموریتی جز این ندارد که کشور را از بن‌بست خارج کند.