در ادبیات غرب، مینیمالیسم به جنبشی هنری اطلاق میشود که بعد از جنگ جهانی دوم در آمریکا شکل گرفت. هنرمندان این سبک، که بیشتر نقاش بودند و در اصل متاَثر از آثار هنرمندان روس بعد از انقلاب اکتبر، بجای پرداختن به پیچیدگی های معمول و ریزه کاری های گاهاً گیج کننده، با استفاده از روش های ساده و موجز به خلق آثار هنری پرداختند. شلوغ کاری، پر کردن تمام قسمت های صفحه با شکل و رنگ های متنوع در این سبک هیچ جایی ندارند.
حالا به نظر، با اندکی تسامح، میشود به عملکرد تیم ملی والیبال با سرمربیگری ولادیمیر آلکنو ازین زاویه نگاه کرد. پس از اتمام هفته دوم لیگ ملت های والیبال مردان ۲۰۲۱ و چهار برد متوالی ایران یادداشتی نوشتم که در آن از انتظارات غیرمنطقی ایجاد شده در بین ورزش دوستان به شکلی انتقاد شده بود. حال، بعد از چند باخت متوالی، به هفته آخر رسیده ایم و نه تنها آن خوش خیالی های کسب مقام در المپیک مطرح نیست که جزو چهار تیم شدن همین لیگ ملت ها هم خیلی دور به نظر میرسد.
نگاهی به واکنش های سرمربی یا نکاتی که در وقت های استراحت به بازیکنان یادآور میشود داشته باشیم :
تاکید روی نکات فنی لازم، کف زدن های مختصر پس از کسب امتیازهای تعیین کننده، جدیت در گوشزد کردن نقش بازیکنان ذخیره در کمک به تیم در موقعیت های حیاتی، و چند کلمه یا آن نگاه پرمعنا به نیمکت تیم حریف به قصد دفاع از تیم ملی .
-
این خلاصهای از نحوه کوچینگ مرد روس است ؛ همه و همه با حداقل زبان بدن.
مصاحبه نکردن یا شرکت در مصاحبه های بسیار کوتاه هم در همین راستا قرار میگیرد. سرمربی از بازیکنان فقط والیبال محض خواسته و قبل از شروع مسابقات گفته که نتایج لیگ ملت ها اهمیتی برایش ندارد. هدف، شناخت و آماده سازی تیم برای المپیک است. به عبارتی دیگر، سرمربی هدف خود را خیلی روشن و کوتاه بیان کرده و دقیقاً همان کار را دارد بدون هیچ پیچیدگی و توضیح اضافه ای انجام میدهد.
اگر کار با اعضای تیم والیبال را به چرخش قلم روی بوم نقاشی تشبیه کنیم، آلکنو در تلاش برای شناخت دقیق ابزار، رنگ ها و ترکیب مینیمالیستی آنها روی بوم نقاشی ست. در این حین، اصول کار رعایت میشود اما تا اثر نهایی خلق شود، هنوز راه هست. وقتی اعتراضات عمومی به پافشاری در بکارگیری یک بازیکن مشخص به او انتقال داده میشود خیلی راحت میگوید که هیچ اهمیتی برایش ندارند. همینطور هم باید باشد. همه میدانستیم که وضعیت آن بازیکن در آن روز مشخص ایده آل نیست و خود بازیکن هم با رفتار حرفه ای خود موضوع را پذیرفته.
اینکه چطور ما فکر میکنیم بهتر از سرمربی و بازیکن تشخیص مصلحت میدهیم به همان هیجانی برمیگردد که در عنوان این نوشته به آن اشاره شده. همسایگی این مینیمالیسم با مایی که، متاسفانه، همیشه عجله داریم و حاشیه نقش پررنگی برایمان دارد کمی ناسازگار به نظر میرسد.
امید اینست که با گذشت زمان و کسب شناخت کافی از بازیکنان، ثباتی نسبی و منطقی ایجاد شده و کارشناسان والیبال، در زمانی مناسب بتوانند تحلیلی دقیق از کار آلکنو داشته باشند.
واقعیت اینست که لیگ ملت ها دیگر مثل چند سال قبل نیست که همه تیم ها با تمام توان در آن شرکت کنند و گرایش به سمت اختصاص تمرکز به المپیک و نگاه به لیک ملت ها بعنوان مسابقات آماده سازی هر سال بیشتر از سال قبل دیده میشود.
کارزار اصلی المپیک است که باید ببینیم در برابر رقبای بسیار قدر، تیم آلکنو چه مسیری طی میکند.
نویسنده: محسن دادخواه