به گزارش پایگاه خبری نشان :

روزنامه همشهری/زن جوان با سوءاستفاده از معتادها از آنها برای سرقت از خانه‌ها استفاده می‌کرد. اعضای این باند زمانی لو رفتند که یکی از آنها متوجه شد سردسته باند آنها را فریب داده و از اموال مسروقه سهم ناچیزی به بقیه اعضای باند داده است.

از چند وقت قبل مأموران پلیس پایتخت در جریان سرقت سریالی از خانه‌ها در نقاط شمال، شرق و غرب تهران قرار گرفتند و تحقیقات برای شناسایی و دستگیری دزدان را آغاز کردند. یکی از مالباخته‌ها می‌گفت که آخر هفته به ویلای شخصی خود در اطراف تهران رفته و وقتی برگشته با خانه‌ای به هم ریخته مواجه شده است. به‌گفته وی دزدان به خانه‌اش دستبرد زده و از داخل یکی از کمدها، مقدار زیادی طلا و جواهر سرقت کرده بودند. او می‌گفت که در خانه‌اش ۱۵ شمش یک کیلویی طلا داشته که همه آنها به سرقت رفته است.

ماموران در جریان بررسی‌ها متوجه شدند که خانه این مرد مجهز به در ضدسرقت بوده، اما دزدان خود را به بالکن رسانده، در را تخریب کرده، وارد خانه شده و دست به سرقت زده‌اند.

 

سارقان حرفه‌ای

در بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته مشخص شد که سارقان ۴ نفر بوده و همگی چند ماسک به‌صورتشان زده بودند که شناسایی نشوند. علاوه بر این پلاک ماشینی که سوار بر آن بودند مخدوش و قابل شناسایی نبود. آنطور که تصاویر نشان می‌داد یکی از اعضای گروه از دیوار بالا رفته و وارد بالکن طبقه سوم شده بود. پس از آن قفل در بالکن را تخریب کرده و اعضای دیگر گروه توانسته بودند وارد خانه شوند و نقشه دزدی را سر فرصت و در نبود صاحبخانه اجرا کنند.

 به‌گفته شاکی به جز طلا و جواهر، دزدان اموال قیمتی دیگر وی مانند گوشی، تبلت، لپ تاپ و تابلو فرش‌های کوچک و گران‌قیمت وی را هم سرقت کرده بودند. در این شرایط اقدامات اطلاعاتی برای شناسایی دزدان حرفه‌ای آغاز شد و درحالی‌که هنوز ردی از آنها به‌دست نیامده بود، مأموران در جریان سرقت‌های مشابه دیگری هم قرار گرفتند. سرقت‌هایی که همه آنها از سوی یک باند صورت گرفته و در حال افزایش بود.

 

در برخی از سرقت‌ها، دزدان زمانی وارد خانه‌ها شده بودند که صاحبخانه در خواب بوده. مالباخته‌ها می‌گفتند که به محض دیدن سارقان بالای سرشان با آنها درگیر شده بودند، اما در نهایت دزدان دست و پا و دهانشان را بسته و دست به سرقت زده بودند. 

یکی از شاکیان به پلیس گفت: بیمار بودم و در خانه‌ام استراحت می‌کردم. به‌دلیل حال بدی که داشتم قرص خورده بودم و چون داروها خواب آور بود، در خواب عمیقی بودم که نیمه‌های شب سر و صدایی شنیدم. از خواب پریدم و به سمت سالن پذیرایی رفتم که ناگهان با ۳ مرد غریبه مواجه شدم. آنها به‌شدت مرا کتک زدند دهانم را با چسب بستند و پس از سرقت نیز مرا با آن وضع رها کردند و متواری شدند.

درگیری درون گروهی 

درحالی‌که تحقیقات کارآگاهان برای شناسایی و بازداشت دزدان حرفه‌ای و خشن ادامه داشت، چند روز قبل یکی از اعضای گروه با سرکرده باند درگیر شد و همین اتفاق باعث شد تا اسرار این گروه خلافکار فاش شود.

آن روز پسر جوان برای شکایت از سرکرده باند راهی یکی از کلانتری‌ها شد و به مأموران گفت که می‌خواهد راز زنی به نام شهره را که سرکرده یک باند سرقت است فاش کند. او توضیح داد: چند وقت پیش یکی از دوستانم شهره را به من معرفی کرد. او رئیس باند سرقت بود و به‌خاطر پول و اعتیادم به موادمخدر جذب این باند شدم. شهره به ما دستور سرقت می‌داد و ما در قالب یک گروه ۴ نفری به خانه‌ها دستبرد می‌زدیم. من فقط در ۲ سرقت با این گروه فعالیت داشتم، اما متوجه شدم که شهره سر بچه‌ها کلاه می‌گذارد.

سارق جوان ادامه داد:‌ آخرین سرقت ما دستبرد به خانه‌ای بود که چند قطعه مجسمه کوچک از آنجا دزدیدیم. کاملا واضح بود که عتیقه هستند. بعد از سرقت، اموال مسروقه را طبق روالی که این باند داشت تحویل شهره دادیم تا او سهم بچه‌ها را بدهد. شهره سهم کمی به من داد. به او گفتم عتیقه‌ها چه شد؟ اما شهره گفت مجسمه‌ها عتیقه نبوده و ارزش نداشته‌اند. مطمئن بودم که دروغ می‌گوید و سرمان را کلاه گذاشته است. کنجکاوی من باعث شد تا به پرس و جوی بیشتر بپردازم تا این که متوجه شدم شهره به ما دروغ گفته و فریبمان داده است. او عتیقه‌ها را به مبلغ هنگفتی فروخته بود و وقتی متوجه این راز شدم سراغش رفتم، اما او زیربار نرفت. آن شب با هم درگیر شدیم و تهدید کردم که اگر سهم مرا ندهد او را لو می‌دهم. اما او مرا از گروه اخراج کرد و تصمیم گرفتم مجازات دو سرقتی را که انجام داده بودم به جان بخرم، اما او را لو بدهم.

پایان سرقت‌های باند مخوف گفته‌های این سارق تازه کار باعث شد تا مأموران، شهره و ۶ سارقی را که با او همدست بودند دستگیر کنند. اعضای این گروه به سرقت‌های سریالی اقرار کردند و تحقیقات تکمیلی برای کشف دیگر جرایم آنها ادامه دارد.

عنکبوت سارق

یکی از اعضای باند سرقت پسری ۲۵ ساله معروف به عنکبوت است. او در ورزش پارکور تبحر دارد و از زمانی که به مواد روانگردان معتاد شده، وارد باند شهره شده است.

  • چطور با شهره آشنا شدی؟

حدود یک سال قبل شاید هم بیشتر با او آشنا شدم. آن روز از باشگاه بیرون آمدم و سوار ماشینم شدم که به خانه بروم. در بین راه شهره که پشت فرمان ماشینش بود با من تصادف کرد. عمدا این کار را کرد، یک تصادف صوری بود تا مرا به دام بیندازد. او یک خلافکار حرفه‌ای بود که از قبل مرا شناسایی کرده و دامش را پهن کرده بود. آن روز تصادف صوری باعث آشنایی من و شهره شد. از آن پس تماس‌هایش شروع شد و تمامی نداشت. می‌گفت از همسرش جدا شده و به تنهایی زندگی می‌کند. می‌گفت مدیر یک شرکت است، اما همه اینها دروغ بود.

  • چطور متوجه شدی که دروغ می‌گوید؟

زمانی که شهره باعث شد معتاد به گل و شیشه شده و برای تهیه مواد محتاج او شوم. من یک ورزشکار و پارکورکار بودم، اما شهره زندگی مرا نابود کرد. یک روز به من گفت که فقط درصورتی حاضر است پول موادم را بدهد که برایش کار کنم. آنجا بود که فهمیدم او سردسته یک باند سرقت است و من هم وارد باندش شدم.

  • چرا او را لو ندادی؟

می ترسیدم پول موادم را ندهد. معتاد شده بودم. از سوی دیگر من عاشق شهره بودم و نمی‌توانستم بدون او زندگی کنم! انگار جادویم کرده بود.

  • چرا به عنکبوت شهرت داری؟

صدایم می‌زدند «سهیل عنکبوت». چون می‌توانستم ظرف ۳ دقیقه از دیوار صاف بالا بروم.

  • هر شب سرقت می‌کردید؟

نه. معمولا هفته‌ای ۳ شب برای سرقت می‌رفتیم. همه اینها را شهره تعیین می‌کرد. پس از دزدی هم هرچه بود تحویل شهره می‌دادیم.

  • می دانستی که فریبتان می‌دهد؟

نه. همه ما ۶ن فری که با او کار می‌کردیم معتاد بودیم. پس از هر سرقت، اموال مسروقه را تحویلش می‌دادیم و او روز بعد سهم ما را می‌داد. ما کسی را نداشتیم که اموال مسروقه بخرد و مجبور بودیم به او اعتماد کنیم. او هم به جای پول، مواد در اختیارمان می‌گذاشت. اما وقتی یک عضو جدید وارد گروهمان شد و باعث شد لو برویم، فهمیدیم که در همه این مدت شهره ما را فریب می‌داده.

  • چند نفری راهی سرقت می‌شدید؟

در قالب یک گروه ۴ نفره. یک نفر زاغ زن بود، من از دیوار بالا می‌رفتم و در را برای ورود بقیه باز می‌کردم. ۲ نفر دیگر هم وارد خانه می‌شدند و سرقت می‌کردند.

  • چرا برخی از شاکیان را کتک زدید؟

کار من نبود. بچه‌ها در بعضی از سرقت‌ها با دیدن صاحبخانه مجبور می شدند او را کتک بزنند که لو نروند.

  • چند سرقت انجام دادید؟

تعدادش را به‌خاطر ندارم. ده‌ها سرقت بود. همه اینها را شهره می‌داند چون یک دفترچه مخصوص دارد که سرقت‌ها را داخل آن یادداشت می‌کرد.