به گزارش برنا، «کلوزآپ» یک نمونهٔ موفق از سینمای مستند و واقع‌گرایی است که خط داستانی مشخصی را براساس واقعیت دنبال می‌کند. این فیلم باعث شناخت بیشتر جامعه غرب از سبک عباس کیارستمی شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت.

نکتهٔ جالب در مورد این فیلم این است که تمامی بازیگران در نقش اصلی خود بازی می‌کنند. به‌طور مثال سربازی که سبزیان را در فیلم دستگیر می‌کند همان سربازی است که واقعاً سبزیان را دستگیر کرده‌است.

«کلوزآپ» در سال ۱۹۹۰ در ایران و در ۳۰ اکتبر ۱۹۹۱ در فرانسه و کانادا اکران شد. این فیلم در سال ۱۹۹۹ در آمریکا نشان داده شد و در سال ۲۰۱۰ به شکل دی‌وی‌دی در آمریکا توزیع شد. «کلوزآپ» در سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ در جشنواره بین‌المللی فیلم روتردام، جشنواره بین‌المللی فیلم تسالونیکی، جشنواره فیلم پوسان، جشنواره بین‌المللی فیلم ریکیاویک، جشنواره بین‌المللی فیلم کارلووی واری، جشنواره بین‌المللی فیلم زردآلوی طلایی ایروان، جشنواره بین‌المللی فیلم دیدار، جشنواره بین‌المللی فیلم شانگهای، جشنواره بین‌المللی فیلم خیخون، جشنواره بین‌المللی فیلم برلین و جشنواره لوکارنو به نمایش درآمد. در روتردام استقبال از فیلم به حدی بود که بلیت‌ها در فاصله چند ساعت به نمایش به فروش رسید. همچنین در سال ۲۰۱۷ فیلم کلوزآپ در بخش نمایش‌های ویژه شصت و هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین به روی پرده رفت.

خلاصه داستان «کلوزآپ»:

حسین سبزیان، به‌دلیل شباهتش به محسن مخملباف خود را به خانوادهٔ آهن‌خواه به‌عنوان محسن مخملباف معرفی می‌کند و به بهانهٔ ساختن فیلم به خانهٔ آن‌ها راه می‌یابد. در روز اول مخملباف بدلی از مهرداد، پسر خانواده که به سینما علاقه‌مند است، می‌خواهد در فیلمی که او قصد ساختنش را دارد نقشی به عهده بگیرد و از خانهٔ آهن‌خواه به عنوان لوکیشن استفاده شود. در روز دوم آن‌ها به درخواست مخملباف بدلی صحنه‌های فیلم را تمرین می‌کنند. پدر خانواده که از همان آغاز به سبزیان مشکوک است، به کمک یکی از دوستانش، احمد رضا موید محسنی که آهنگساز تلویزیون است از طریق حسن فرازمند، خبرنگار مجله سروش، هویت سبزیان را برملا می‌کنند و روز سوم مخملباف بدلی را دستگیر و او را به دادگاه می‌کشانند. در دادگاه پس از بررسی ماجرا و گرفتن تعهد از سبزیان و رضایت خانوادهٔ آهن‌خواه پرونده بسته می‌شود. روز آزادی سبزیان، محسن مخملباف به دیدار او می‌رود و هر دو، برای رفع کدورت، به خانهٔ آهن‌خواه می‌روند…