بایدن، مرگ سیاسی نتانیاهو را رقم زد؟
برخلاف دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا که روابط ویژهای با کابینه راستگرای اسرائیل و لابیهای آنها در آمریکا داشت و با نتانیاهو متقابلاً منافع شخصی و جناحی یکدیگر را تأمین میکردند، جو بایدن و تیمش نگاه مثبتی به حاکمیت راستگرای اسرائیل ندارند و بایدن علیرغم سالها شناختی که از نتانیاهو دارد، با رویکردهای وی اختلاف جدی دارد. یکی از مهمترین این اختلاف رویکردها که در همین ابتدای کار بارها علنی شده است، مسئله برجام و پرونده هستهای ایران بوده و مورد دیگر نیز در جریان جنگ غزه، با وجود دیپلماسی پنهان کاخ سفید، عیان شد.
حمله ناجوانمردانه اسرائیل به نوار غزه و کشتار غیرنظامیان از جمله زنان و کودکان فلسطینی، اختلاف میان کاخ سفید و تلآویو پررنگ بود و جو بایدن که از این نوع اقدام ارتش اسرائیل ناراضی بود با فشار جناحچپ حزب دموکرات جسارت بیشتری برای ابراز مخالفت خود یافت و برای متوقف کردن حملات ارتش اسرائیل وارد عمل شد. اگرچه در دیپلماسی عمومی واشنگتن به عنوان متحد درجه یک تلآویو، همواره بر حق دفاع اسرائیل از خود تأکید میکرد اما از حمله به نوار غزه نیز حمایت نمیکرد. در حقیقت نیز بایدن دولت آمریکا را متحد اسرائیل میداند، اما مشکل وی با حزب نتانیاهو و حاکمیت تفرقهافکن و دردسرساز اوست؛ چراکه به جای همراهی و همکاری با بزرگترین حامی و متحد تلآویو –دستکم در زمینه همین ۲ مورد یادشده- دست به اقدامات آشکار و پنهانی زده است که ظاهراً موجب نارضایتی کاخ سفید شد.
بنابراین به نظر میرسد یک تغییر اساسی در رویکرد واشنگتن به حاکمیت حزب لیکود به وجود آمده و به تدریج این تغییر رویکرد اثر خود را بیشتر نشان خواهد داد. از سوی دیگر چهار انتخابات برگزار شده در اسرائیل نه تنها به گشایش و خروج تلآویو از بنبست سیاسی منجر نشد، بلکه تلاش نتانیاهو برای ماندن در قدرت، تشکیل ائتلاف اکثریت را عملاً ناممکن کرد و آخرین مورد تلاشهای وی برای باقیماندن در منصب نخستزیری دامن زدن به تنشهایی بود که به جنگ اخیر علیه غزه انجامید. جنگی که عملاً یک شکست بزرگ برای ارتش پرهزینه اسرائیل و حاکمیت نتانیاهو محسوب شده و برخلاف نیت نتانیاهو، در ادامه احتمالاً به پایان حیات سیاسی وی منتهی خواهد شد. نخستین اقدام مهم جو بایدن درباره اسرائیل را میتوان به نوعی تأثیر غیرمستقیم وی در مسیر برکناری احتمالی نتانیاهو از قدرت دانست. در صورت تحقق این امر کاخ سفید باید در راستای تشکیل یک کابینه معتدلتر و سازوکاری متناسبتر با وضعیت موجود در سرزمینهای اشغالی تلاش کند. کابینه بعدی که غیرمنسجم و ناهمگون، و ناگزیر از ائتلاف طیفهای غیرهمسو خواهد بود، حتی اگر شامل نخستوزیری چرخشی نتانیاهو با فرد دیگری باشد، در عمل زوال قدرت وی را در پی خواهد داشت. خداحافظی نتانیاهو با کرسی نخستوزیری و مصونیت قضایی آن، محاکمه وی به دلیل پروندههای فساد مالی را نیز به همراه خواهد شد؛ امری که یک از انگیزههای اصلی نتانیاهو برای ماندن در قدرت بوده است. چه بسا نتانیاهو پس از سالها یکهتازی در قدرت،مانند حسنی مبارک در پشت میلههای زندان ظاهر شود. بنابراین میتوان گفت که حاکمیت سیاسی اسرائیل وارد مرحله جدیدی میشود.
همچنین درباره برجام معادله مشابهی حاکم بوده است. دونالد ترامپ برای جلب نظر لابی های متمول اسرائیل، متعهد شد از برجام خارج شود، ایران را تحریم و محور مقاومت را تضعیف کند، سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل نماید و ... که پس از رسیدن به قدرت نیز به تعهداتش عمل کرد. با سقوط ترامپ و ورود بایدن به کاخ سفید، زاویه دید واشنگتن به تلآویو و کل منطقه تغییراتی کرد و گرچه رئیس جمهور دموکرات که مانند دیگر دولتهای آمریکا متعهد به حفظ امنیت اسرائیل است، اما ظاهراً حضور نتانیاهو در رأس قدرت را در راستای منافع آمریکا و حتی خود اسرائیل نمیبیند.
اسرائیل نفوذ به مراتب کمتری در دولت جو بایدن نسبت به دولت سلف وی دارد و بههمین دلیل هم با وجود تلاش های همهجانبه نتوانست تغییری در عزم آمریکا برای احیای برجام ایجاد کند. بلکه برعکس اینچنین به نظر میرسد که دولت بایدن توانسته مقابل تلاش های اسرائیل برای اخلال در مسیر احیای برجام ایستادگی نموده و حتی تلآویو را قانع کند که باید با این واقعیت کنار بیاید که ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری بایدن در زمینه ایران [دست کم درباره روش برخورد با پرونده هستهای ایران] با اسرائیل تحت رهبری نتانیاهو وحزب لیکود اختلاف نظر جدی دارد.