به گزارش پایگاه خبری نشان :

رکنا، جدای از ابراز تاسف به خاطر شنیدن چنین فجایع هولناکی، این‌که چه عواملی زمینه‌ساز وقوع چنین اتفاقاتی می‌شوند، قابل تامل است.هر چند جزئیات کامل این پرونده مشخص نیست اما بر اساس اطلاعات فعلی مهم‌ترین مسئله مورد توجه در اعترافات اولیه پدر مقتول، اشاره پدر به مشکلات عدیده با فرزندش و ابراز نارضایتی از رفتارهای اوست. اما آیا هر والدی که از رفتار فرزندش ناراضی است، باید دست به چنین کاری بزند؟ از آن طرف ماجرا، این پدر 81 ساله در چه شرایط بحرانی از لحاظ روانی به سرمی‌برده که مرتکب چنین قتل فجیعی شده است؟ هرچند هنوز زوایای پنهان زیادی درباره این پرونده وجود دارد و ممکن است در آینده جزئیات دقیق‌تری درباره آن منتشر شود اما در ادامه و به بهانه این اتفاق، از تعارض‌های والد-فرزندی خواهم گفت که اگر به موقع و به صورت اصولی مدیریت نشود، ممکن است به آسیب‌های جدی برای دوطرف ختم شود.

والدین و فرزندانشان در زندگی خانوادگی خود با مشکلات متعددی روبه‌رو می شوند که برخی از این اختلافات، مهم و جدی هستند. به همین دلیل مهم است والدین و فرزندان اختلافات و تعارض‌های خود را به درستی شناسایی کنند و به گونه‌ای به مدیریت آن‌ها بپردازند که رابطه آن‌ها مختل نشود. تضاد بین والد و فرزند ریشه در باورها و رفتار پدر و مادر در دوران کودکی و نوجوانی دارد. اختلاف بین والدین و فرزندان یا همان فاصله بین نسل‌ها موضوعی مهم و مورد توجه روان‌شناسان است زیرا از گذشته تاکنون همواره این دو نسل با یکدیگر در تضاد و تعارض بوده‌اند. با بررسی علل این مسئله درمی‌یابیم که بسیاری از والدین به تصور این که نیاز فرزندانشان صرفاً در تهیه لباس زیبا و تغذیه مناسب خلاصه می‌شود، از ایجاد جو صمیمانه و برقراری ارتباط دوستانه با آنان خودداری می‌کنند. به همین دلیل مدام بین آن‌ها بر سر مسائل مختلف، اختلاف به وجود می‌آید. عوامل زیادی در ایجاد و شکل‌گیری این تعارضات نقش اساسی دارند که در ادامه به آسیب‌زاترین آن‌ها اشاره می‌شود.

نداشتن سلامت‌روان و اختلالات شخصیتی جامعه‌ستیزی، خودشیفتگی، نداشتن کنترل تکانه و ... ، از اختلالات شخصیتی هستند که در بیشتر افرادی که چنین جرایم هولناکی را مرتکب شده‌اند، مشهود بوده است. والدینی که دچار اختلال شخصیت هستند، اغلب توانایی برقراری رابطه مناسب با فرزندشان را ندارند و ممکن است یک تعارض کوچک را به بحرانی بزرگ تبدیل کنند.

افرادی با این طرحواره معتقدند وقتی فرزندشان اشتباه می‌کند، خواه خطایی کوچک باشد یا بزرگ، حتما باید تنبیه شود تا اصلاح شود. بخشش در باور این افراد جایگاهی ندارد و در بخشیدن اشتباهات دیگران به شدت ناتوان هستند. این افراد که خود را به شدت پایبند به اصول اخلاقی می‌دانند، نقص‌های موجود انسان را نمی‌پذیرند و هیچ‌گونه همدلی با فردی که از نظرشان خطاکار است، ندارند. این طرحواره که اغلب در کنار طرحواره معیارهای سخت گیرانه و طرحواره نقص و شرم در فرد وجود دارد، موجبات رفتارهای بی‌رحمانه و سنگدلانه در این افراد رافراهم می‌کند. والدین با این طرحواره در روابط فرزند پروری خود به شدت سخت‌گیر و سنگدل هستند و در نهایت هرگز رابطه مناسبی با فرزندانشان نخواهند داشت.

پیشرفت‌ها و ابداعات جدید از هر سو زندگی بشر را در بر گرفته است و نسل‌های جدید به فراخور علاقه و اقتضای سنی، سریع‌تر از آن آگاه می‌شوند و دنیای فکری‌شان مطابق با آن متحول شده است. والدینی که نتوانسته‌اند این تغییرات را بپذیرند و با فرزندانشان همسو شوند، دچار اختلافات بیشتری خواهند شد. مثلا ناآشنایی با شبکه‌های اجتماعی و اینترنت برای بعضی والدین که هر روز خبرهای تلخی درباره استفاده نامناسب از آن در سایت‌ها و ... می‌بینند، می‌تواند برای رابطه فرزند‌-والدی مشکل‌زا شود.

والدینی که فرزند را برای زندگی در آینده تربیت نمی‌کنند زیرا معیارهای تعلیم و تربیت آن‌ها بیشتر به گذشته نظر دارد یا اصولی نیست، سرانجام خوبی در انتظارشان نیست. آنان تلاش می‌کنند با الگو قرار دادن خویش از فرزندشان انسانی شبیه خود بسازند یا همه آن چه را آرزو داشته‌اند و به آن نرسیدند، توسط فرزندشان محقق سازند، آن هم با معیارها و باورهایی که در سن و سال خودشان قابل قبول بوده و ممکن است برای فرزند نامفهوم باشد.

بعضی والدین، همیشه فرزندانشان را در معرض خطر و تمایل به آن فرض می‌کنند و به این بهانه، اراده و اختیار نسل‌های جوان را برای پرهیز و امتناع قبول ندارند. اعمال محدودیت درباره دوست‌یابی، نحوه لباس پوشیدن، معاشرت و حتی صحبت و اظهار ‌نظر کردن، تفاوت‌های فکری و شئون زندگی، موجبات کنترل‌گری و دخالت‌های مدام والدین را در زندگی آن‌ها فراهم می کند. دخالت‌هایی که هر لحظه ممکن است صبر دوطرف را لبریز کند و بعدش اتفاق تلخی بیفتد.

در پایان به طور جدی در خواست می‌کنم قبل از این‌که این چنین از خشم لبریز و در برابر مسئله‌ای در حد زیادی مستاصل شوید، با مراجعه به روان شناس متعهد و متخصص در کسب آرامش بکوشید تا هم به خود و هم فرزندتان برای اصلاح رابطه والد-فرزندی قبل از دیر شدن، کمک کنید.

ادعاهای پدر آرزو خرمدین درباره دخترش

پدر بابک خرمدین پس از اعتراف به قتل پسرش و تکه تکه کردن وی بعد از 2 روز به قتل دختر و دامادش اعتراف کرد.

افشین و آزیتا دیگر خواهر و برادر بابک خرمدین برای تحقیقات بیشتر به دادسرای امور جنایی تهران مراجعه کردند.

پدر بابک خرمدین صبح امروز در اعترافاتش ادعا کرد که دامادش فریبرز 55 ساله را بخاطر اعتیاد به قتل رسانده و بعد از مدتی دخترش را بخاطر مسائل اخلاقی و خوردن مشروبات الکلی به قتل رسانده است.

پدر و مادر بابک خرمدین در اعترافاتشان عنوان کردند که آرزو 49 ساله و فریبرز را همانند بابک خرمدین پس از بیهوش کردن با دارو به قتل رسانده و جسد آنها را تکه تکه کرده اند.

دیگر خواهر و برادر بابک خرمدین کجا هستند؟

با اعترافات این پدر و مادر سنگدل فرضیه های قتل دیگری مطرح شد و احتمال می رفت که افشین و آزیتا دیگر خواهر و برادر بابک خرمدین نیز به قتل رسیده باشند که صبح امروز افشین و آزیتا به دادسرا امور جنایی تهران رفته و خوشبختانه این خواهر و برادر زنده هستند.

گفتنی است افشین روز قتل برادرش بابک خرمدین به خانه خواهرش آزیتا رفته و در کنار آنها زندگی می کرده است.

افشین و آزیتا برای تحقیقات بیشتر در دادسرای امور جنایی تهران حضور پیدا کردند.

بنا بر این گزارش، تحقیقات پلیسی در این پرونده ادامه دارد

خرمدین

پدر بابک خرمدین در بازجویی ها می گوید دامادش مشکل اخلاقی داشت آرزو خرمدین دخترش فاسد شده بود و بابک خرمدین هم مشکلات جنسی داشت اما در سوی دیگر دوستان صمیمی آرزو خرمدین و بابک خرمدین باور نمی کنند آنها فاسد بوده باشند چرا که آرزو خرمدین قبل از به قتل رسیدن فاش کرده بود پدرش مشکلات اخلاقی دارد و به او هم رحم نکرده است!

تراژدی باورنکردنی قتل خانواده بابک خرمدین

"باورم نمی شود، هنوز نمی توانم باور کنم که مادرش و پدرش ، آرزو را کشته باشند و مثله کرده باشند. فکر می کردیم رفته است استانبول، یعنی پدرش اینگونه گفت. مدتی از آرزو خبر نداشتیم ، ناگهان دیگر نه تلفن جواب می داد و نه به کافه ای که همیشه می رفتیم، می آمد. وقتی برای دیدارش به در خانه شان رفتیم ، پدرش در را باز کرد و گفت "آرزو " به استانبول رفته است"

دوست چندین ساله آرزو خرمدین این سخنان را به خبرنگار رکنا گفت و ادامه داد: " برایمان باور کردنی نبود که آرزو ازدواج کرده و به استانبول رفته باشد زیرا شرایط جسمی آرزو با توجه به بیماری ام اس شدیدی که داشت ذهنمان را به هر سویی برای نبودنش می کشید جز ، ازدواج و مهاجرت به ترکیه و ساکن شدن در استانبول! فکر کردیم شاید بخاطر شرایط جسمی ناشی از بیماری ام اس ،خانواده اش او را  به آسایشگاهی برده اند حتی به آسایشگاه کهریزک نیز فکر کردیم ولی در دورترین نقطه ذهنمان هم فکر نمی کردیم که پدرش "آرزو" را کشته باشد.

دوست صمیمی آرزو خرمدین که هر دو ساکن شهرک اکباتان بودند و از کودکی با او همکلاسی و این دوستی تا زمانی که ناگهان آرزو ناپدید شد ادامه داشت در ادامه صحبت هایش به رکنا گفت:" نه در دوره مدرسه ، وقتی بزرگتر شدیم ، یک روز ؛ مقابلم نشست و گفت:"می خواهم رازی به تو بگویم که اگر نگویم ، نگفتنش خفه ام می کند" و گفت:" کودک که بودم ، هشت ساله ، پدرم ...." به مادرم گفتم. مادر گفت" ساکت باش و هیچ چیزی به هیچ کسی نگو..." مادرم که از خانه خارج می شد ، پدر و من که تنها می ماندیم ..." آرزو در تمام سال های دوستی مان تنها سه بار این داستان را تعریف کرد و هر مرتبه می لرزید.

دوست آرزو در مورد اینکه آیا به خانه این خانواده هم رفت و آمد داشتند چنین گفت :" بله می رفتیم ، پدرش و مادرش ، زن و مرد آرامی بودند. تصورش هم سخت است که آن زن و مرد چنین جنایت هایی را مرتکب شده باشند. هر دفعه خانه شان می رفتیم از ما پذیرایی می کردند."

پدر آرزو چه رفتاری داشت ، مهربان یا جدی؟ دوست آرزو خرمدین اینگونه پاسخ داد:" پدرش نظامی بود. رفتار مردان نظامی کمی جدی است. ولی مرد آرام در رفتار بود."

مادر آرزو چگونه رفتاری داشت؟ دوست آرزو خرمدین در پاسخ به این سوال گفت:" زنی آرام"

در مورد خصوصیت بابک خرمدین و برادر افشین هم گفت:" افشین شعر می گفت و روحیه خاص خودش را داشت . بابک پسر آرامی بود و بی آزار"

AREZOO-1

همدسی آرزو در قتل همسرش

پدر آرزو مدعی شده که آرزو در صحنه قتل همسرش بوده و شاهد این جنایت بود . دوستش گفت:" امکان ندارد آرزو از این قتل خبر داشته باشد. هر دفعه در مورد ازدواجش از او سوال می کردیم و علت طلاقش می گفت "سازگار نبودیم" با تمام صمیمیتی که بین ما بود هیچ وقت پشت سر همسر سابقش حرف نزد. فقط می گفت سازگار نبودیم ."

پدر آرزو خرمدین مدعی شده که دامادی که به قتل رسانده، رفتارهای غیراخلاقی داشته و گرایش های جنسی خاص و آرزو را هم آزار می داد . دوست صمیمی آرزو گفت: به هیچ عنوان چنین اتفاقاتی بین آرزو و چنین اختلافاتی بین او و همسرش نبود . نتوانستند با هم زندگی کنند و جدا شدند.