این مرد نصف سن خودش در زندان است؟! + گفتگوی اختصاصی با زندانی بند قاتلان

مردی که 21 سال قبل به اتهام قتل یک راننده مسافرکش‌ با همدستی پسرخاله اش دستگیر شدند،هنوز امیدی به آزادی ندارد.

اخبار اختصاصی رکنا - کپی رایت

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا،اواسط سال 78 جسد بی جان مرد مسافرکش در اطراف پاکدشت،کشف شد و با توجه اینکه آثار ضرب و جرح و ضربات متعدد چاقو روی بردن او حکایت از قتل داشت،رسیدگی به پرونده در دستور کار قضایی قرار گرفت.

در بررسی های انجام شده مشخص شد که خودروی مقتول پس از قتل وی مفقود شده است.ردیابی خودرو سرنخی مهم در دست ماموران پلیس داد و دو پسرخاله که سارقان خودرو بودند دستگیر شدند.

آنها در برخورد با ماموران پلیس به قتل راننده مسافرکش اعتراف کردند و انگیزه خود را از قتل،سرقت خودروی وی عنوان کردند.

در ادامه این گزارش گفتگوی اختصاصی خبرنگار رکنا را با متهمی که 21 سال به اتهام قتل در زندان است و یک بار پای چوبه دار مرگ را به چشم دیده است،بخوانید.

نصف عمرم در زندان بودم

چند سال داری؟

40 سال و بیش از نیمی از عمرم را در زندان بودم.

به چه اتهامی؟

مشارکت در قتل .اما این اتهام را قبول ندارم.

در مورد حادثه ای که تو را این همه سال در حبس نگه داشته توضیح بده.

روز حادثه من و همسر و فرزندم که آن زمان نوزاد شیرخوار بود،به همراه پسرخاله ام سوار یک خودرو شدیم.می خواستیم از پاکدشت به خانه خاله ام برویم که واقع در کرج بود.وسط راه بودیم که پسرخاله ام با راننده بحثش شد و با هم درگیر شدند.درگیری شان بالا گرفت و او را با چند ضربه چاقو به قتل رساند.بعد ماشینش را برداشت و متواری شد.اما بعد از اینکه به دام افتاد،من را به عنوان هم جرمش معرفی کرد تا مجازاتش کم شود.و گفت قتل و سرقت با نقشه قبلی من و همسرم انجام شده است و ادعا کرد که من با زن و بچه سوار ماشین شدم که راننده شک نکند چرا ماشین را برای مسیر طولانی تا کرج گرفته بودیم.

چرا بعد از درگیری ماشین را سرقت کرد؟

نمی دانم.لابد می خواست پولی به جیب بزند.

پای چوبه دار مرگ را به چشم دیدم

بعد چه شد؟

من و پسرخاله ام به زندان منتقل شدیم.الان 21 سال است که هر دو در یک زندان هستیم.اما در این همه سال من با او یک کلمه هم حرف نزده ام.چون او را مسبب بدبختی هایم می دانم.همسرم هم به اتهام معاونت در قتل زندانی کشید.وقتی آزاد شد از من طلاق گرفت.در سال هایی که من و همسرم در زندان بودیم،پسرم نزد پدر و مادرم بزرگ شد.حالا او سربازی رفته و برای خودش مردی شده است.اما من بزرگ شدنش را ندیدم.

درخواست خانواده مقتول چه بود؟

آنها تقاضای قصاص کردند.می گفتند پدرشان مردی آبرودار و زحمتکش بوده و برای یک لقمه نان،در سطح شهر کار می کرده.برای همین نمی خواستند از قصاص گذشت کنند.حتی من را تا پای چوبه دار هم بردند.چشمم که به طناب دار افتاد ناخودآگاه نفسم گرفته بود.دستم را گذاشته بودم روی گلویم و به سختی نفس می کشیدم.اما فکر کنم همان موقع خانواده مقتول یاد التماس های پدر و مادرم افتادند و من را به شرط پرداخت دیه بخشیدند.دیه را هم پدر و مادرم با فروش خانه شان پرداخت کردند.من خیلی مدیون آنها هستم.خانواده ام در این سال ها خیلی به خاطر من سختی کشیدند.خواهر و برادرهایم تحصیل کرده و آدم حسابی هستند اما به خاطر من آبرویشان رفت.

چرا این همه سال در زندان ماندی؟

مبلغی که خانواده مقتول خواستند به طور کامل تامین نشد.خانواده من هم دیگر پولی ندارند که بپردازند.تقاضای تعیین تکلیف هم کردم اما حتی وثیقه ندارم که از زندان بیرون بروم.

اگر آزاد شوی می توانی کار کنی و دیه را بپردازی؟

در این سال ها در زندان منبت کاری را حرفه ای یاد گرفتم.شاید بتوانم کار کنم و دیه را قسطی پرداخت کنم.

وضع پسرخاله ات چطور است؟

شنیده ام که برای او هم مبلغی تعیین کرده اند تا در ازای آن رضایت دهند.اما من دیگر با او کاری ندارم.زندگی ام را نابود کرد.باعث شد همسرم از من طلاق بگیرد و پسرم برایم ارزشی قائل نباشد.