به گزارش برنا؛ امیر هاتفی مدیر منطقه پنج سازمان عملیات آتش‌نشانی تهران در گفتگوی با خبرنگار برنا، به مناسبت فرارسیدن عید نوروز از تجربیات خود در این حوزه و خاطراتی که در این سال‌ها دارد، گفت.

ابتدا از خودتان و سال ورودتان به سازمان آتش‌نشانی و همچنین محدوده فعالیتی خود بگوئید.

من از سال 1374 یعنی در 24 سالگی وارد سازمان آتش‌نشانی شده‌ام و 28 سال سابقه فعالیت در این حوزه را دارم. تا به امروز در ایستگاه‌های یک، سه، چهار و هفت خدمت کرده‌ام که می‌توام گفت از قدیمی‌ترین و خطرناک‌ترین ایستگاه‌ها هستند. در تمام این سال‌ها به عملیات‌های بسیاری اعزام و بارها دچار مصدومیت شده‌ام و همچنان نیز با اینکه سمت یک مدیر را دارم اما در اکثر عملیات‌ها حضور دارم.

منطقه پنج عملیات در قلب پایتخت قرار دارد و تمامی اماکن سیاسی و اقتصادی شهر در این منطقه قرار دارند و به همین دلیل از حساسیت بالایی برخوردار است. مانند بازار تهران، مولوی و بسیاری از مراکز خرید و مجتمع‌های تجاری مانند ساختمان پلاسکویی که فرو ریخت. همچنین اماکنی مانند نهاد ریاست جمهوری، بیت رهبری و برخی سفارتخانه‌ها در این محدوده است. 

در این منطقه با چه معضلاتی رو به رو می‌شوید؟

با توجه به اینکه این منطقه یکی از پر مخاطره‌ترین منطق تهران محسوب می‌شود در طول سال معمولا به 8 تا 9 هزار عملیات اعزام می‌شویم. البته که بافت فرسوده و متراکم این منطقه از عواملی است که موجب در خطر قرار گرفتن این محدوده می‌شود. و در نهایت ترافیک همیشگی این منطقه دسترسی نیروهای آتش‌نشانی را به محل‌های حادثه دشوار می‌کند اما خوشبختانه در کنار تمهیداتی که درنظر گرفته شده است فاصله ایستگاه‌ها نیز در این محدوده با یکدیگر کم هستند و این موضوع رسیدن ما به محل حادثه را بسیار سرعت بخشیده است.

خاطره‌ای از یک عملیات حریق که با موفقیت به پایان رسید، برایمان تعریف کنید.

سال 83 من در ایستگاه هفت به عنوان آتش‌نشان مشغول به فعالیت بودم، زنگ ایستگاه به صدا درآمد و اعلام حریق تولیدی کردند. زمانی که به محل حادثه رسیدیم سرایدار ساختمانی که دچار حریق شده بود گفت که همسر و فرزندانش داخل در آتش گیر افتاده‌اند. فرصتی برای درنگ وجود نداشت و به ما آتش‌نشانان نیزآموخته‌اند که جان افراد از هر موضوع دیگری مهم‌تر  است. در چنین لحظاتی به جز نجات جان شهروندان به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کنیم حتی اگر قرار باشد جان خود را از دست بدهیم. همانطور که بیش از 60 شهید در راه خدمت نشانگر این موضوع است. من نیز در آن لحظه بدون آن‌که ذره‌ای تردید کنم وارد ساختمان شدم و تمامی اتاق‌ها را برای یافتن زن و بچه چک کردم اما کسی در آن طبقه نبود. با نا امیدی درب آخر که درب سرویس‌بهداشتی بود را با سختی فراوان باز کردم و مادر و فرزند را در آن‌جا دیدم. بعد از گرفتن نبضشان متوجه شدم که هر دو نفر زنده هستند و با قرار دادن نوبتی ماسک اکسیژن روی صورتشان سعی کردم اکسیژنی که از دست داده‌اند را کمی جبران کنم. با پیوستن یکی از همکارانم در نهایت توانستیم این بچه هفت ساله و مادرش را از ساختمان خارج کنیم و جانشان را نجات دهیم.

حسی که در آن لحظه داشتید چه بود؟

نجات یک انسان قطعا احساس بسیار خوب و ارزشمندی دارد و این احساس خوب می‌تواند تا سال‌ها انگیزه‌ای برای خدمت و نجات جان انسان‌های دیگر باشد.

از حادثه ساختمان پلاسکو برای ما بگویید.

من از نجات‌یافتگان حادثه ساختمان پلاسکو هستم. از اولین نفراتی بودم که برای اطفا حریق به محل حادثه رسیدم و تا آخرین لحظه داخل ساختمان مشغول خاموش کردن آتش بودم. در آخر نیز آخرین نفری بودم که از ضلع جنوبی توسط بالابر نجات پیدا کردم و هنوز بالابر به زمین نرسیده بود که ساختمان پلاسکو فروریخت. همیشه سوالاتی وجود داشت که چرا زودتر ساختمان تخلیه نشد تا کسی جان خود را از دست ندهد، اما بچه‌های آتش‌نشان در آن لحظات به فکر نجات دوستان و همکاران خود که در آوار اولیه در ساختمان گیر افتاده بودند و به علت نجات جان آن‌ها از ساختمان خارج نشدند اما متاسفانه آن‌ها نیز شهید شدند.

از آخرین عملیات‌هایی که منجر به نجات جان افراد شد، برایمان بگویید.

سه یا چهار ماه گذشته در خیابان 17 شهریور پسر بچه‌ای از پشت بام میان درز انقطاع افتاده بود و مادرش نیز بسیار بی‌تابی می‌کرد چرا که آسیب نیز دیده بود. شرایط به قدری حساس و پیچیده بود که وضعیت بچه و تشخیص زنده بودن آن وجود نداشت. در آن لحظه از جهت بالا به بچه دسترسی نداشتیم اما پایین آمدیم و نقطه رو به روی جایی که بچه گیر افتاده بود را پیدا کردیم و با شکافی که در دیوار یکی از واحدهای رو به رویی آن خانه ایجاد کردیم بالاخره توانستیم به این پسربچه دسترسی پیدا کنیم و جان آن را نجات دهیم و رسیدن این بچه به مادری که امیدی برایش نمانده بود بسیار لحظه زیبا و ارزشمندی را رقم زد.

با توجه به حوادثی که در تمام این سال‌ها با آن‌ها رو به ور بوده‌اید، توصیه‌ای که به مردم دارید چیست؟

تنها توصیه من این است که نکات ایمنی را جدی بگیرند چرا که خطر هر لحظه در کمین است و ممکن است کوچک‌ترین اتفاقات که در چشم افراد اصلا خطرناک نیست باعث بوجود آمدن حادثه‌های بسیار بزرگی شود. مانند روشن ماندن لامپ یک مغازه در بازار تهران که باعث فاجعه‌ای می‌شود که پاساژی به نام پاساژ منصور دچار حریق می‌شود و درنهایت 50 مغازه می‌سوزند. مردم بدانند که خسارت‌های جانی و مالی که در اثر رعایت نکردن ایمنی به وجود می‌آید را شاید هرگز نتوان جبران کرد.

//انتهای پیام: 4