به گزارش برنا، «صخره برایتون» نوشته گراهام گرین(۱۹۹۱-۱۹۰۴)، نویسنده انگلیسی است.

یک زورگیری در زیر دنیای تاریک برایتون در حال اتفاق افتادن است. پسری هفده ساله، به طرزی وحشیانه مردی را به قتل میرساند. او با اعتقاد بر اینکه میتواند از مجازات فرار کند، سعی بر فراموشی ماجرا دارد. از سوی دیگر دختری عاشق این پسرک قاتل شده است. آیا میتوانند بهم برسند؟ آیا قلب این پسر میتواند جایی برای عشق پاک این دخترک را پیدا کند؟ آیا دخنرک با عشقش میتواند پسر را از انجام چنین جنایاتی باز دارد؟ اینها سوالاتی ایست که "گراهام گرین"در رمان " صخره برایتون" ، مخاطبش را با آن درگیر میکند.

در بخش‌هایی از مقدمه مترجم بر این کتاب می‌خوانیم:

استعاره‌های «صخره برایتون» در قالبی رئالیستی ریخته شده. این استعاره‌ها در کنار زبان اثر، جریان‌های عاطفی بطن ماجرا و مجموعه حال و هوای داستان، در خواننده نوعی دلسوزی ایجاد می‌کند.

هریک از قهرمان‌های داستان به امری که بدان ابتلا یافته عمل می‌کند. پسر از دید خود وظیفه‌ای را انجام می‌دهد که از او خواسته شده: جنایت.

این سرنوشتی است که برای او تعیین شده و آیا هر تلاشی برای تغییر آن به منزله نوعی سرپیچی و عصیان در برابر حکم ازل نیست؟

این سؤال دشواری است که گرین در برابر خواننده قرار می‌دهد. به راستی چه کسی مسؤول است و تصمیم‌گیری درباره درست و نادرست برچه پایه‌ای صورت می‌گیرد؟

نثر نویسنده متین و عاری از فضل فروشی است و اینجا و آنجا از توصیفات شاعرانه و کوتاه مایه گرفته است. این توصیفات به مقتضای حال در دل اثر جای گرفته است و چون شعر کوتاهی لابه لای سایه روشن‌های آن برق می‌زند.

طنز تلخ گرین در این اثر، متوجّه فساد در دستگاه اجرائی و قضائی انگلستان است. سرمایه‌داری که با پیچیده‌تر شدن نظام خود، سرمایه‌های کوچک را در دهان سرمایه‌های بزرگ قرار می‌دهد، همراه قطبی شدن اقتصاد، بر آن است تا گروه‌های کوچک دزدی و کلاه‌برداری و آدمکشی را نیز در گروه‌های عظیم گانگستری مستحیل کند و برای اجرای این هدف مسلّما این قدرت را هم دارد که پلیس و دولت و قانون را بخرد. بدین‌گونه نمایشی آغاز می‌شود که لحظه به لحظه آن از پیش طرّاحی شده است.

بخش‌هایی از کتاب:

 وقت توبه و بخشایش حالاست نه در لحظات پیش از مرگ که فرصت زیادی باقی نمانده و نمی توان به آن سرعت ترک عادت کرد .