بال‌های شکسته یک آرزو / شوهرم مرا در خانه زندانی کرده است

شوهرم آنقدر بد‌جنس است که حتی اجازه نمی‌دهد برای دیدن خانواده‌ام از خانه بیرون بیایم. شاید چند ماه است که آفتاب را لمس نکرده‌ام. فکر می‌کنم تحمل زخم‌زبان مردم بهتر از چنین ازدواجی باشد، اما ناشکر نیستم چون هر کسی سرنوشتی دارد.

امروزه زنان در کنار مردان فعالیت‌های اجتماعی گسترده‌ای دارند. با پدید آمدن مشاغل مختلف نقش زنان در جامعه پررنگ‌تر جلوه کرده است. داشتن شغلی مستقل و ادامه تحصیل در جامعه کنونی امری عادی به نظر می‌رسد و زنان در عصر فعلی دامنه فعالیت‌های‌شان بیشتر از گذشته شده است. دیدگاه‌های جامعه‌شناختی نسبت به مشاغل زنان تغییر کرده و این امر باعث رفاه اجتماعی بهتر در میان خانواده‌ها شده است.

کمک در تأمین مسائل اقتصادی کمی گره مشکلات را از زندگی زناشویی باز کرده و زنان نسبت به گذشته راحت‌تر در هر شغلی حاضر می‌شوند. دیدگاه‌های سنتی کمرنگ‌تر شده و تقریبا مردان این موضوع را پذیرفته‌اند که زنان نیز در جامعه مثمر ثمر هستند و زن شاغل به این معنا نیست که توانایی پذیرش مسوولیت‌های دیگر را نداشته باشد.

زنان می‌توانند در کنار ادامه تحصیل و داشتن شغل، نقش‌های چندگانه همسری و مادری را به خوبی ایفا کرده و با داشتن مهارت‌های لازم در خانواده موثر واقع شوند. برخی مردان نگاه‌شان به توانایی همسران خود فرق می‌کند و تصور می‌کنند که ماندن زن در محیط خانه بهتر است در حالی که نمی‌دانند نادیده گرفتن توانایی‌های همسر، خود باعث ضربه زدن به زندگی مشترک می‌شود و پایه‌های زندگی را سست و بی‌اساس می‌کند.

آینه‌های شکسته

هر روز که محسن از خانه بیرون می‌آمد، درها را قفل می‌کرد. روزهای اول شروع زندگی مشترک‌مان دلیل این رفتار او را نمی‌دانستم. با خودم حرف می‌زدم و مرهم دردهایم حرف‌هایی بود که از ته وجودم بیرون می‌آمد.

دو سال گذشت و تنها همدم روزهای تلخم در و دیوار شده بود. از وقتی که دیگر سر‌کار نمی‌رفتم تنهایی را بیشتر احساس می‌کردم، در بند‌بند وجودم دردی رخنه کرده بود که مرهمی نداشت. دلم برای چهره مادر و سخنان زیبای پدر تنگ شده بود.

محسن اهل رفت و آمد خانوادگی نبود و اسیر شده بودم در قفسی آهنین که او برایم ساخته بود. یاد روزهای بچگی افتاده بودم؛ یاد همان روزهایی که برای آینده‌ای روشن برنامه‌ریزی می‌کردم. هیچکس از دردی که درون سینه‌ام نهفته شده بود، خبری نداشت. دردهایم را به دل می‌کشیدم تا مبادا خانواده‌ام ناراحت شوند و اشک، چشمان منتظر مادرم را تر کند. سال‌ها در قفس آهنینی که محسن برایم ساخته بود زندگی کردم تا اینکه یک روز کاسه صبرم لبریز شد و تمام تنهایی‌هایم را ترک کردم و به سوی آرزوهایی که یک روز آرزو می‌کردم، رفتم.

تفاهم و توافق

برای داشتن یک زندگی پویا و تربیت فرزندانی که مسیر خلاقیت و پیشرفت را در نظر بگیرند نیاز است تا والدین قبل از شروع زندگی پایه‌های محکمی از زندگی سازگاری را بنا کنند. یکی از شروط اولیه داشتن یک زندگی مستحکم بحث سازگاری، تفاهم و توافق میان زن و شوهر است.

دکتر قربانعلی ابراهیمی، جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه می‌گوید: تا بنیان خانواده از استواری لازم برخوردار نباشد، توافق و تفاهم معنا پیدا نمی‌کند. امروزه یکی از موضوعاتی که مهم تلقی می‌شود و مورد توجه خانواده‌هاست و در اصل به شکل یک دغدغه در جامعه تبدیل شده است، بحث عدم‌اشتغال زنان در محیط خارج از خانه است. طبیعی است وقتی اساس را بر مبنای تفاهم و توافق قرار می‌دهیم، نباید صحبتی از ناسازگاری باشد، اما وقتی در برخی خانواده‌ها دیده می‌شود که شوهر با تحکم و زور مانع از این می‌شود که همسرش در بیرون از محیط خانه کار کند، نشان‌دهنده این است که اصول اولیه یک زندگی سازگار را ندارند، از این رو باعث رنجش زن می‌شود.

در این شرایط حتی برخی مردان سعی دارند که همسران خود را مجاب کنند تا در محیط‌های اجتماعی مشغول کار و فعالیت نشوند. ایجاد فرصت‌های جایگزین برای همسر می‌تواند وی را راضی کند تا به نوعی با این مساله کنار بیاید. همچنین باید بر اساس دانش و تجربه‌ای که دارد فعالیت‌هایی را ترتیب داد تا زن بتواند بر اساس انجام آن فعالیت‌ها احساس هویت اجتماعی و شغلی کرده و احساسات منفی مانند پوچی، بی‌هویتی و دلسردی در او کاسته شود و این احساسات و افکار پریشان را به خانواده سپس جامعه منتقل نکند.

این جامعه‌شناس در ادامه می‌افزاید: اینگونه زنان احساس می‌کنند که در جامعه هیچ خاصیتی ندارند و مانند یک ابزار با آنها برخورد می‌شود، از این رو ساختارهای خانواده که تعیین‌کننده کانون خانواده است نیز زیر سوال می‌رود. بدیهی است چنین شوهرانی که این حساسیت‌ها در شخصیت‌شان شکل گرفته است، باید بر اساس مبنا و اصولی منطقی رفتار کنند و برای همسر خود این موضوع را تشریح کرده و توضیح دهند، زیرا در شرایط کنونی جامعه در وضعیتی نیستیم که بشود زنان را به خانه‌نشینی محکوم کرد یا مانع از فعالیت‌های آنها شد.

قدرت‌طلبی

دکتر ابراهیمی در ادامه می‌افزاید: اگر مردان بخواهند خود را کمال قدرت تصور کنند، باید این اصول بر مبنای عقلی باشد چون اقتضای جامعه فعلی این اصول را نمی‌پذیرد که زنان باید در چار‌دیواری خانه محبوس باشند. در حال حاضر شاهد آن هستیم که فضاهای اجتماعی و جمعی کمرنگ‌تر شده و فضاهای مجازی در اینترنت جایگزین محیط خانواده شده است.

اگر افراد را از رفتن و حضور یافتن در فضاهای طبیعی و واقعی منع کنیم، ناگزیر زنان به سمت و سوی فضاهای مجازی روی می‌آورند که حضور در این فضاها به مراتب خطرناک‌تر از فضاهای واقعی جامعه است. تجربه نشان می‌دهد اگر همسر بتواند در این دوره معاصر که عصر زندگی ماشینی است رضایت همسر خود را جلب کند تا خارج از خانه مشارکت داشته باشد و دوشادوش شوهر خود در تأمین معیشت همکاری داشته باشد، برای پیشرفت خانواده بهتر است و هزینه‌ها از سوی دیگر کاهش پیدا می‌کند. زنان قطعا از توانمندی‌ها، توانایی‌ها، دانش و تجربیاتی برخوردار هستند که نباید برای ورود به جامعه آنها را منع کرد.

وی در ادامه می‌گوید:‌ وقتی با یک نگاه منفی، رفتاری ایجاد می‌شود که فرد موانع ورود به جامعه را احساس می‌کند و نمی‌تواند برای کسب تحصیل یا شغل تصمیم‌گیری کند یا برای مراودات اجتماعی با خانواده و دوستان رابطه داشته باشد، به طور قطع مشکلات و مسائلی در زندگی رخ می‌دهد که از جنبه عینی و ذهنی خانواده و جامعه را درگیر می‌کند. زن در این شرایط بی‌اعتماد می‌شود و فکر می‌کند که شوهرش هم به او اطمینان ندارد.

از این رو مشاجرات کلامی، رفتاری و... در خانواده ایجاد می‌شود و از سوی دیگر وقتی دامنه این مشاجرات گسترده‌تر می‌شود، فرزندان نیز در محیط خانواده آسایش و آرامشی ندارند و شیوه‌های نادرست تربیتی جایگزین می‌شود، سردی در روابط زناشویی گسترش پیدا می‌کند و منجر به فاصله یا حتی طلاق می‌شود. اینها خطراتی است که خانواده را تهدید می‌کند. برای حفظ نقش‌های مختلف در خانواده و اجتماع باید ساز‌و‌کارهای جدید و مکانیزم‌های اصولی را در پیش گرفت.

با داشتن برنامه‌ریزی درست و مناسب می‌توان خلأهای عاطفی و... را پر کرد و نبود مادر در خانواده و نبود همسر را به گونه‌ای جبران کرد که لطمه‌ای به کانون خانواده وارد نشود. با مشارکت،‌ همفکری و همدلی می‌توان هم بیرون از خانواده مسوولیت به عهده داشت و هم در محیط خانواده نقش‌ها را به خوبی ایفا کرد. برقراری توازن و تعادل میان نقش‌های خانوادگی و اجتماعی باعث سازگاری بیشتر می‌شود، از این رو باید با منطق نتیجه زندگی را به سوی مثبت سوق داد تا زنان بتوانند برحسب توانایی‌های خود نقش‌های اجتماعی بیرون از خانه را بپذیرند.

ماهان موسوی