شهر خبر
یک استاد دانشگاه مطرح کرد

تزلزل از درون و فشار بیرون می تواند عواقب بسیار خطرناکی در پی آورد

کدخبر: 400529
اقتصادنیوز: کانال تلگرامی عصرما در گفت‌وگویی با مهدی مطهرنیا آینده پژوه و تحلیل­گر مسائل بین­ الملل انجام به بررسی سیاست خارجی ایران در سال 1400 پرداخته است.

به گزارش اقتصادنیوزگزیده این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

*با توجه به شرایط فعلی کشور، دولت بعدی اصولگرا است.

*روی کار آمدن دولت اصولگرا کشور را به سمت تثبیت شعارهای فرا دولتی در باب پرونده هسته ای و روابط ایران با کشورهای غربی به ویژه ایلات متحده امریکا سوق می دهد.

*ایران در جنگ هیبت و حیثیت در برابر امریکا و وضعیت تلاش برای تثبیت هویت انقلابی خود قرار گرفته است.

*تزلزل از درون و فشار بیرون عواقب بسیار خطرناکی در پی خواهد داشت.

*سیاست خارجی ایران تابعی از دولت ها نیست بلکه تابعی از اراده حکومت به عنوان رکن اصلی تصمیم گیری در حوزه سیاست است. به بیان دیگر دولت ها تنها قدرت اجرایی را در کشور در اختیار دارند و رئیس جمهور هماهنگ کننده اجرایی در دستگاه حکومتی آن هم در بخش بروکراتیک رسمی است. پس فقط دیوان سالاری رسمی توسط رئیس جمهوری به مدت 4 یا 8 سال مدیریت می شود و مدیریت مدنظر در جایگاه تصمیم گیری قرار ندارد. تصمیم گیری در کشور ما به ویژه در حوزه سیاست خارجی در دست مجموعه رهبری کشور(نه منظور فقط شخص رهبر) است رئیس جمهور مجری تصمیمات اتخاذ شده در این مجموعه و ساختار فرا دولتی است . به طور مثال در دولت دهم رئیس جمهور وقت در مذاکرات حضور نداشت و نماینده دولت هم در آن دیده نمی شد؛ این در حالی است که در دولت یازدهم با رسیدن مذاکرات به یک جمع بندی قابل اتکا توسط ایران پرونده از شورای امنیت گرفته شده و به دولت سپرده می شود تا دستگاه دیپلماسی ایران بتواند زمینه هایی را در جهت اجرایی شدن آن ایجاد کند.

*با تغییر دولت ها تنها نوع هماهنگی و میزان هماهنگی میان دولت و نهادهای فرادولتی تصمیم گیرنده تمایز پیدا می کند. به طور مثال اگر دولتی اصولگرا با جهت گیری های حکومت محورانه بر سر کار آید برای مدتی می تواند زمینه های هماهنگی دولت با معیارها و تصمیمات حکومتی را در حد بیشتری تنظیم کند. بنابراین اگر اکنون دستگاه های فرادولتی بر خلاف دستگاه بروکراتیک دولت ایستادگی در برابر ایالت متحده آمریکا به عنوان تصمیم نظام جمهوری اسلامی ایران در چارچوب دکترین مقاوت حداکثری را مورد توجه قرار می دهند، در زمان روی کار آمدن دولت اصولگرا با جهت گیری های مثبت در ارتباط با موضع گیری های حکومت (در مقایسه با دولت های اصلاح طلب و معتدل ) شاهد هماهنگی بیشتر و پیشتازی نسبت به آن دولت های قبلی خواهیم بود که درر این راستا وارد عمل می شوند. 

* از این رو باید گفت که روی کار آمدن دولت جدید در ایران بنابر برخی پیش بینی های صورت گرفته با توجه به وضعیت فعلی معطوف به روی کار آمدن یک دولت اصولگرا خواهد بود. از منظر منطق تحلیلی و تعقل سیاسی و با توجه به ساخت و بافت قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران و اینکه منبع و منشا تصمیم گیرنده نه دولت بلکه نهادهای فرادولتی است. از سویی اعلام کننده رسمی گزاره های اصلی در عرصه سیاسی به ویژه سیاست خارجی آن هم در پرونده های ملی شخص رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران است. به هر حال دولت آینده(اگر اصولگرا باشد) باید بیشتر از دولت هایی که بنابرادعای اصولگرایان دور از انتظارات رهبری و معیارهای پذیرفته شده در اصول و ارزشهای انقلابی عمل می کنند، بر شعارها، پارادیم ها، داکترین ها و سیاست های کلان نظام جمهوری اسلامی ایران پافشاری کنند. از منظر منطق تحلیلی روی کار آمدن یک دولت اصولگرا با اتمسفر گفتمانی انقلابی می تواند وضع موجود را به سمت تثبیت شعارهای فرا دولتی در باب پرونده هسته ای و روابط ایران با کشورهای غربی به ویژه ایلات متحده امریکا سوق دهد.

* ایران با موضع گیری های ایدئولوژیک خود ستون فقرات حرکت انقلابی خود را در مبارزه با ایالات متحده امریکا و سازو کارهای بین المللی تحکیم بخش نظارت قدرت فائقه این کشور بر روی عملکرد ایران قرار داده است. به این ترتیب ایران در یک جنگ هیبت و حیثیت در برابر امریکا از یک سو و در وضعیت تثبیت هویت انقلابی خود قرار دارد. این جمهوری اسلامی، تثبیت هویتی خود در 40 ساله دوم را در این معنا که توسط شخص رهبری جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است مورد تعریف قرار داده است که جمهوری اسلامی ایران هویت انقلابی خود را در مبارزه با امریکا تعریف کرده و امریکا را نماد امپریالیسم جهانی قرار داده است. لذا اگر ایران در این زمینه عقب نشینی ملموسی را انجام دهد بالطبع هویت تعریف شده انقلاب اسلامی در دهه های اخیر را با پرسش جدی و شکنندگی معناداری و ریزش معتقدان و باورمندان اصیل خود قرار می دهد.

* جمهوری اسلامی ایران در کنار این معنا ضرورت های ناشی از بحران های تو در تو در نیروهای پیشران را داراست. مسائل اجتماعی، فناوری، اقتصادی، زیست بوم، سیاسی، امنیتی، نیروهای انسانی و حتی قانون از جمله این موارد است. بخشی از این بحران ها ناشی از تحریم های حداکثری و فلج کننده و اکنون تحریم های هوشمند ایالت متحده امریکا نسبت به ایران است و بخش دیگری از بحران ها ناشی از ضعف های درونی در حوزه مدیریتی و اجرایی در ایران است. بنابراین آنچه در حال حاضر شاهد هستیم این گونه است که اگر ایران بخواهد پای میز مذاکره با امریکا بنشیند و در باب همه مسائل و حتی بازنگری در پرونده هسته ای وارد عمل شود دچار نوعی بحران هویتی می شود و اگر چنین نکند باید در چارچوب بحران های تو در توی مطرح شده تدبیری بیندیشد. بنابراین تغییر باید در چارچوب های معنا دار با پارادایم های مشخص انجام گیرد که به نظر می رسد نمونه ای از آن در وضعیت کنونی موجب ایجاد پارادایم «نه جنگ، نه صلح» برای حفظ وضع موجود شده است. مدیریتش هم به این شیوه است که وضعیت از درون متزلزل تر نشده و از بیرون نیز زمینه های فشار کاهش یابد؛ چرا که تزلزل از درون و فشار بیرون می تواند عواقب بسیار خطرناکی در پی آورد.